دانلود رمان راز شهر جادو
دانلود رمان راز شهر جادو نودهشتیا اثر آمنه حلاجیان رمان تخیلی عاشقانه با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم
با امیدی گرم و شادی بخش با نگاهی مست و رویایی
دخترک افسانه می خواند
نیمه شب در کنج تنهایی
بیگمان روزی ز راهی دور
می رسد شهزاده ای مغرور
دانلود رمان راز شهر جادو نودهشتیا
چرا پس کسی درو باز نمیکنه؟!شایدخوابه یا شایدم رفته بیرون چیزی بخره.کلید و از کیفم در آوردمو انداختم به درو باهاش
داشتم درو باز میکردم که یه دفع از پشت سرم صدای افتادن چیزی اونم با شدت زیاد بلند شد!
برگشتم تا ببینم که صدای چی بوده و از کجا افتاده؟
ولی هر چی اطرافمو نگاه کردم به نتیجه ای نرسیدم!یعنی چی
بود؟نکنه توهم زدم؟
همون لحظه چشمم خورد به وسط کوچه که پسر بچه ای 7 یا 8 ساله ایستاده بود و با تعجب این ورو اونور نگاه میکرد!
عه این کی اومد توی کوچه که من متوجه نشدم!؟
چقدرم نازه”چه چشمایی داره”عاشق بچه ها بودم.
تا به حال توی این محله ندیده ندیدمش”یعنی بچه کیه؟
تو همین فکرا بودم که بازم صدای قارو قور شکمم بلند شد” هر وقت گشنم میشد اینجوری رسوام میکرد.اصال به من چه
این خوشگل پسر بچه ی کیه”زودتر برم خونه تا از گشنگی تلف نشدم.
سریع برگشتم سمت درو دیگه به پشت سرم نگاه نکردم”و بعد باز کردن در بدو بدو رفتم داخل خونه.
مقنعه امو از سرم در آوردمو پرت کردم روی کاناپه”عادتم بود ولی بابا بزرگ هر وقت میدید که این کارو میکنم حسابی
گوشمو میپیچوند و میگفت یه دوشیزه خانم به سن شما نگین خانم نباید این حرکاتو انجام بده.
با این فکر دوباره یاد بابا بزرگ افتادمو بلند بلند صدا زدم:
بابا بزرگ …بابا جونی…
اول از همه به سمت آشپزخونه رفتمو داخلشو نگاه کردم اما اونجا هم نبود.
رفتم سمت اتاق خواب”نه اینجا هم نیست.شاید واقعا رفته بیرون.
این رمان قشنگ باب اوناست که تخیلی و جادویی دوست دارن من خودم به شخصه عاشقش شدم رمان تخیلی زیاد نمیخونم ولی این یکی حرف نداشت
کسی اگه تو این سبک رمان خونده چند تا میگه؟
میشا دختر جاودانه .
رمان های خانم فارسی
هیچکسان