دانلود رمان ماه خون نودهشتیا
داستان در دهكده اي كوچيك در شمال ايران اتفاق مي افته
دهكده اي در محدوده كوه بيكي //بيكي به معني
چنگال گرگ دهكده اي كه طبق خرافات هربيست و پنج سال زيبا
ترين دختران روستا ناپديدي ميشن و بعد از ۳ ماه برميگردن بدون اينكه چيزي به خاطر داشته باشن و بدون اينكه ديگه دختر باشن
ماه خون ، داستان تي تي ( به معني شكوفه ) دختري ۱۷ ساله در اين روستاست… بالاخره قفل صندوق چرخيد و درش با صداي كليك كوتاهي باز شد از ذوق نفس عميقي
كشيدمو خواستم در صندوق رو باز كنم كه بابا صدام كرد تي تي كجايي بابا ؟ بابا ! اين… وقت روز! اﻻن كه همه بايد سر زمين باشن ! كليدو تو جيب پيراهنم گذاشتم و در صندوقچه رو
دوباره قفل كردم آروم به سمت پله هاي پشت بوم رفتم و گفتم اينجام بابا اون باﻻ چكار ميكني
اومدم پياز بردارم چنگي زدم تو پياز هاي گوشه پشت بود و آروم از پله ها رفتم پائين نيمه راه دانلود رمان ماه خون نودهشتیا
رو پله ها ايستادم و در كشويي و چوبي روي سقفو بستم چندتا پله آخرو پريدمو پياز هارو كنار
اجاق سنگي و قديمي تو آشپزخونه گذاشتم بابا از در اومد تو و با ديدنم گفت نهارو بده ببرم
سر زمين آماده است ؟ آره اﻻن براتون ميبندم ميخواستم خودم بيارم نميخواد رمان ماه خون نودهشتیا
اين روزا تو جنگل نري بهتره هنوز از مريم خبري نيست با اين حرف بابا موهاي تنم سيخ شد… مريم همكﻼسي مدرسه ام بود اما دو روز پيش وقتي براي بردن نهار پدرش اينا ميره گم ميشه
با..
خیلی رمان خوبیه قلم نویسنده خیلی قوی هستش من رمان های دیگه (پرنیان شب.پیوند ذهنی…..)خوندم عالی هستش
رمانتون خیلی قشنگ بود ممنون که نوشتینش
چ جوری دانلود کردی
روی گزینه دانلود پی دی اف بزنید
سانسور شده س؟
خیر