دانلود رمان نهلان
(✿)نام رمان: نهلان (✿)
(✿)نام نویسنده: زهرا ارجمندنیا(✿)
(✿)ژانر: عاشقانه(✿)
نهلان در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را میگذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش میکند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها ، به مرور همه چیز تغییر داده و ….
تابان زنی است که روزگار پذیرای مسئولیت های سنگینی کرده است ! مسئولیت هایی که به دوش کشیدنشان راحت نیست اما تابان قوی تر و سر سخت تر از این حرفاست!
قدم هایش تند بودند پتوی و هراسان نفسهایش هم لبریز بودند از وحشت و ترس به سختی کودک را توی آغوشش تکانی داد و بعد، دست مشت شده اش را جلوی چشمانش باز کرد.کاغذ مچاله شده ی خیس با آن رد پخش شده ی جوهر زیر نور تیر چراغ برق نشان میداد که راه را درست آمده.چشمان خسته و سرخش خیره ماند به در نقره ای که جلویش بود تردید داشت شیره ی جانش را بیرون میکشید و دستانش خواب رفته بودند از سنگینی وزن کودک می ترسید.
آخرین پناهش بی پناه ترش کند، اشک قل خورد از گوشه ی چشمش و از کناره ی تیغه ی ،بینی سر خورد سمت لب هایش انگار حزن می نواختند میتوانست
صدای نی انبان را به راحتی از جایی دور بشنود شاید از کنار…
اروند همان جایی که او را کشیده بود به این نقطه و این شهر روسری اش عقب رفت و پاهایش جلو دست
لحظاتی بعد در جلوی چشمانش باز شد و زنی ،آشنا قاب درش را پر کرد زنی با صدایی ملتهب و ناباور که بودن او را آن وقت شب، مقابل خانه اش باور نداشت. تو؟
این جا چیکار میکنی؟ زانوان دخترک وزن تن نحیف و کم سن را بیش تر از آن تاب نیاورد خم شد و با بیش تر فشردن کودک به تنش التماس وار ناله کرد…
اگر شما نویسنده رمان هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید میتوانید درخواست حذف ارسال کنید.