منوی دسته بندی
دانلود رمان آدمکش به قلم هاله بخت یار با لینک مستقیم

دانلود رمان آدمکش به قلم هاله بخت یار با لینک مستقیم

دانلود رمان آدمکش به قلم هاله بخت یار با لینک مستقیم

رمان آدمکش نسخه کامل

موضوع رمان : عاشقانه، انتقامی
تعداد صفحات : 1155

خلاصه رمان آدمکش:

دانلود رمان آدمکش… ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از مواد فروش‌های لات تهران! بالاخره رد قاتل رو می‌زنه… سورن سلطانی! مرد جوان و بانفوذی که ساینا قصد داره عاشقش کنه و بعد… بکشدش

پیشنهادی از سایت شایسته برای شما:

دانلود رمان خیمه شب بازی به قلم مرجان فریدی با لینک مستقیم

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم به قلم لیلا نوروزی با لینک مستقیم

بخشی از دانلود رمان آدمکش را با ما بخوانید:

، تنها پوششی بود که به تن داشت و انگار نه انگار که همان تیرانداز ماهر چند دقیقه قبل بود .

او خیره به سومین دختری که در حال نمایش رقصش بود ، منتظر مانده بود تا نوبتش شود .

برای ورود به این عمارت ، باید مهارت های زیادی یاد می گرفت و گرفته بود ! از تیراندازی و دفاع شخصی ، تا تشخیص و جاسازی و فروش مواد…

و آخر از همه… در مواقع مورد نیارا یاد گرفته بودند زمانی که هیچ صلاحی ندارند ، از خودشان مایه بگذارند و ساینا هنوز هم اینجا بودنش را باور نمی کرد .

اگر پدرش زنده بود و در این وضعیت او را می دید ، چه می گفت ؟ تحسین و تشویقش می کرد برای ادامه ی انتقامی که همه چیز دخترش را گرفته بود ..

بعدی ! صدای زنی که مسئولشان بود ، هشدار داد که نوبتش رسیده … با قدم هایی محکم اما درونی لرزان وسط سالن رفت و در پیست ایستاد .

موهای بسته شده اش را با یک حرکت باز کرد و موهای مشکی رنگش که مثل آبشاری تا پایین کمرش رها شد ، از عمد تابی به گردنش داد و آهنگ پخش شد !

نفس عمیقی کشید و با لبخندی شروع کرد … شک نداشت

برنده ی بازی ، خودش است و خودش..صدای بلند آهنگ عربی آن هم وسط عمارت، باعث شد تک خنده ای کند : به نفعتونه گزینش تا قبل از رسیدن منصور تموم شه !

اگه بیاد و ببینه وسط عمارتش اتفاق های خوبی نمی افته … محافظ همانطور که پشت سرش حرکت می کرد جواب داد : -نگران نباشید قربان .

تا چند لحظه دیگه تمومه . سورن هر دو دستش را در جیب شلوارش فرو برد و درست لحظه ای قبل از کج کردن راهش سمت در خروج عمارت ، چشمش از در نیمه باز سالن گزینش به دختری وسط پیست افتاد و ایستاد .

موهای بلند و موج دارش ، با هر حرکتش تکان می خورد و

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید