منوی دسته بندی
دانلود رمان آرایش جنگ به قلم ماهور ابوالفتحی با لینک مستقیم

دانلود رمان آرایش جنگ به قلم ماهور ابوالفتحی با لینک مستقیم

دانلود رمان آرایش جنگ به قلم ماهور ابوالفتحی با لینک مستقیم

رمان آرایش جنگ نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، طنز
تعداد صفحات : 306

خلاصه رمان آرایش جنگ:

دانلود رمان آرایش جنگ… هلیا نکن شر می‌شه؟… نهههه ما یه ماهلی نکن شر می‌شه داریم که از اونم وحشی تره…ماجرا از این قراره که ماهلی با دویستا سرعت زارت می‌کوبه تو شیکم عروسک حسن[خودش دوست داره کارن صداش کنن]میگه اقا اگه خسارت میخوای یه ساعت دوماد بابام شو، اینا شل می‌گیرن از باباش سفت می‌خورن که به خودشون میان سر یه سفره‌ی عقد صورین…..

پیشنهاد شایسته بعد از دانلود رمان آرایش جنگ:

دانلود رمان سرآغاز وارونگی به قلم شیرین نورنژاد با لینک مستقیم

دانلود رمان بی آبان به قلم آناهید قناعت با لینک مستقیم

دانلود رمان باهور به قلم ملیکا شاهوردی با لینک مستقیم

قسمتی از رمان آرایش جنگ

صفحه کليدت خرابه؟ توام مقصری باس خسارت بدی! با کف دست به پيشونیام ضربه میزنم و میخوام اعتراض کنم به اراجيفی که می گه اما تو لحظه نظرم عوض میشه و میگم…

اينجا دوربين داره؟ با تعجب و اون لحن حق به جانب مسخره اش میگه: سنگِ مخ داری؟ ده سانت خيابون فرعی دوربينش کجاشه، چی میبافی؟ لبخند میزنم، يعنی اين دراز فرشتهی نجات منه؟

دوربين نداره! پس تا بيای ثابت کنی که من سرعتم زياد بوده و اصلا اين تاثيری رو ورود ممنوع اومدنت داره يا نه، دهنت به نوعی آلبالوييه، من ماشينتو برات تعمير میکنم به يه شرط!

حالا ديگه اخمش تبديل به تعجب شده و آرامش ظاهری منم تبديل به يه اضطراب کشنده! شرط چیه؟ تا يه جايی با من بيای! خيالم که از گفتنش راحت میشه نفسم رو فوت میکنم.

مهم نيست که ظاهرش خلاف علايق باباست و ممکنه توبيخم کنه که چرا با اين آدم نشست…

برخواست میکنم ولی مگه چاره ِ ای هست؟ علاوه بر اون من اين سيس لش و تيشرت گشاد بلند، با اون شلوار کتون مشکی شيش جيب رو دوست دارم و به نظرم به قد و قواره اش همين تيپ بيشتر میآد.

کلاه کپش رو برمیداره که موهاش فره و با يه ِ و برعکس روی ذاره. تازه مشخص می سرش می نگاه و لحن موشکافانه میگه: کجا مثلا؟ دهن کجی میکنم و میگم:

آخه نه که دختری و خوشگلی میخوام ببرمت يه جا قاچاقت کنن واسه شيخای عرب. از کنارش رد میشم و میگه: واستا بينم. برمیگردم و میگم:

نمیواستم، ديرم شده عجله دارم. توام که ازت معلومه میخوای سوال بپرسی بعد بگی ترسيدم و چی و چی نمیآم!
نترسيدم!

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید