نودهشتیا

دانلود رمان آقای پینوشه به قلم آزیتا خیری با لینک مستقیم

دانلود رمان آقای پینوشه به قلم آزیتا خیری با لینک مستقیم

رمان آقای پینوشه نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات : ۱۴۰۱

خلاصه رمان آقای پینوشه:

دانلود رمان آقای پینوشه… چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل، تمام محله را با آگهی‌های گم‌شدن او پر کرده، اما هنوز هیچ خبری از آیدا نیست… کمیل به خانه‌ی انتهای بن‌بست مشکوک شده؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر، سوده، و بیوک شکسته شده و آرامش بابونه، دختر ساکن آن خانه، با حضور ناگهانی تمام اعضای خانواده‌اش به هم ریخته است. اما این تنها آغاز ماجراست…

قسمتی از رمان آقای پینوشه

روی تخت نشسته بود و گالری دوربینش را چک می‌کرد. اخم کرده بود… دیدن لبخندهای بازیگری که دخترها دوره‌اش کرده بودند، مثل همیشه عصبی‌اش می‌کرد.

از روی تخت بلند شد و لپ‌تاپ را روشن کرد. تا بالا آمدن ویندوز، نگاهی به سایر عکس‌ها انداخت. حالا پوزخندی هم گوشه‌ی لبش بود… چشم از آن‌همه ادا و تظاهر برداشت و کمی بعد، وقتی بقیه عکس‌ها را برای سرویس فرهنگی می‌فرستاد، در موبایلش گفت: «همه‌شون ادیت شدن، اما اگه لازم بود دوباره سانسور بشن… بهم خبر بده.»

همکارش تشکر کرد و او موبایل را روی میز گذاشت. از گالری خارج شد؛ می‌خواست لپ‌تاپ را ببندد، اما پشیمان شد. با کرختی فایلی را باز کرد و به عکس‌هایی که در آن فایل جمع کرده بود زل زد.

مراد با چوب و چرخی کهنه وسط کوچه ایستاده بود، پیژامه‌ی راه‌راهش را همانجا هم به تن داشت و موهایش را از ته تراشیده بودند. آب دهانش تا روی چانه‌اش کش آمده بود. سروش برای هزارمین بار رد نگاه او را در عکس دنبال کرد… پسرک بیمار به خانه‌ی ته بن‌بست زل زده بود و ترس…

هر بار که این عکس را می‌دید، آن ترسِ لانه‌کرده در نگاه مراد میخکوبش می‌کرد.

لپ‌تاپ را بست و به سوی پنجره رفت. پشت پرده نشست و به عادت همیشه به کوچه زل زد… این تفریح اوقات فراغتش بود. همین‌جا، روی این صندلی پلاستیکی سفید می‌نشست و با دوربینش از کوچه و آدم‌هایش عکس می‌گرفت…

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

اگر به دنبال رمانی پر از هیجان و رازآلود هستید، آقای پینوشه گزینه‌ای ایده‌آل برای شما خواهد بود. داستان با گم‌شدن آیدا آغاز می‌شود؛ کمیل، برادرش، که از یافتن او ناامید شده، محله را با آگهی‌ها پر کرده اما همچنان بی‌خبر است. او به خانه‌ای در انتهای یک بن‌بست مشکوک می‌شود؛ خانه‌ای که با ورود طاهر، سوده و بیوک از سکوت طولانی خارج شده و آرامش زندگی بابونه، دختری که در آنجا زندگی می‌کند، نیز با ورود خانواده‌اش به هم می‌ریزد.

این رمان با داستان پرکشش و شخصیت‌های پیچیده، شما را به عمق ماجراهای ناشناخته می‌کشاند. اگر مشتاق هستید که از سرنوشت آیدا و رازهای این خانه مرموز آگاه شوید، پیشنهاد می‌کنیم این کتاب خواندنی را از سایت شایسته دانلود کنید. به سایت شایسته مراجعه کنید و همین حالا از مطالعه این داستان مهیج و معمایی لذت ببرید.