
دانلود رمان انتقام و آبرو از سایت نودهشتیا
مشخصات رمان انتقام و آبرو از سایت نودهشتیا
📌 نام رمان: انتقام و آبرو
✍️ نویسنده: ناشناس
📚 ژانر: عاشقانه، انتقامی
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
___
خلاصه دانلود رمان انتقام و آبرو از سایت نودهشتیا:
دوست پسر من یه چیز ارزشمند از سردسته مافیا دزدید آخرین همسرش رو که به خاطر زیبایی خیره کننده بهش لقب پرنسس خورشید داده بودند اونا فرار کردند و منو تو لونه شیر جا گذاشتند حالا من تو چنگ رئیس مافیا اسیر شدم مردی عضلانی با سری شیو شده و شهرتی وحشتناک …
___
برای مطالعه رمانهای جدید نودهشتیا کلیک کنید:
___
قسمتی از دانلود رمان انتقام و آبرو نودهشتیا:
شنید ن پیشنها د ازدواج از طرف تونی برا ی من شوکه کننده بود.واقعاً غافلگیر شده بودم. ما فقط سه ماه بود که داشتیم با هم بیرو ن میرف تیم و درسته که بوسه ها ی آتشین و عمیقی رو تجربه کرده بودیم. دانلود رمان انتقام و آبرو
گونه ها ی لوسیا تو چند لحظه شبیه رنگ برف تازه باریده شد. با صدایی به شدت آهسته و لحنی نامطمئن جواب داد:
-اتفاقی همدیگه رو تو کتابخونه دیدیم .
کارمن نگاهی سرد به تونی کرد و یه نگاه سردتر هم تحویل لوسیا داد.
-احتمالا داشته کتاب ها ی ارزشمندش رو به تونی نشون میداده. کتاب هایی که تا کمتر از دوهفته دیگه همسرکٌش قراره ورق بزنه. صدا ی براندو طعنه آمیز و پر از عداوت بود.
لوسیا اینبار قرمز شد، گوشه ی چشمش از اشکی که پر شده بود میدرخشید. دانلود رمان انتقام و آبرو
نگاهش رو به سرعت از همه گرفت و لیوان آبش رو یکجا سر کشید. از گوشه ی چشم دیدم که تونی چاقو ی کنار بشقابش رو برداشت و انقدر محکم فشار داد که رنگ از سرانگشتاش پرید. مطمئن بودم که با اون چاقو میخواد به براندو حمله کنه اماقبل از اینکه حرکتی بکنه کارمن از سر میز بلند شد و اعلام کرد
که وقت استراحت دن فرناندو ر سیده. بعد، بدون ای نکه توضیح دیگه ا ی بره به دستمال تو ی دستش رو انداخت رو ی میز و به طرف در رفت. پشت سرش پرستار ویلچر مرد مریض رو هل داد و از اتاق خارج شدند. دانلود رمان انتقام و آبرو
_________
برای دانلود رمان جدید نودهشتیا کلیک کنید:
خلاصه کتاب
مشخصات رمان انتقام و آبرو از سایت نودهشتیا
📌 نام رمان: انتقام و آبرو
✍️ نویسنده: ناشناس
📚 ژانر: عاشقانه، انتقامی
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
___
خلاصه دانلود رمان انتقام و آبرو از سایت نودهشتیا:
دوست پسر من یه چیز ارزشمند از سردسته مافیا دزدید آخرین همسرش رو که به خاطر زیبایی خیره کننده بهش لقب پرنسس خورشید داده بودند اونا فرار کردند و منو تو لونه شیر جا گذاشتند حالا من تو چنگ رئیس مافیا اسیر شدم مردی عضلانی با سری شیو شده و شهرتی وحشتناک ...