منوی دسته بندی
دانلود رمان بندبازی به قلم الناز محمدی با لینک مستقیم

دانلود رمان بندبازی به قلم الناز محمدی با لینک مستقیم

دانلود رمان بندبازی به قلم الناز محمدی با لینک مستقیم

رمان بندبازی نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات : ۱۷۳۰

خلاصه رمان بند بازی:

دانلود رمان بندبازی… پروا برای آزادی برادرش صادق که به جرم قتل به زندان افتاده، حاضره به هر کاری دست بزنه… خیلی اتفاقی پارسا سر راه پروا قرار می‌گیره و آدرس برادرش پیمان رو برای کمک به پروا میده… پیمان وکیلی قهار و کاربلده… پروا سراغ پیمان میره غافل از اینکه …

پیشنهاد رمان از سایت شایسته:

دانلود رمان مخمصه باران به قلم کوثر شاهینی فر با لینک مستقیم

دانلود رمان تریاق به قلم هانی زند با لینک مستقیم

دانلود رمان آدمکش به قلم هاله بخت یار با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان بندبازی

توی زیرزمین نشسته بود و دم و دستگاه لحیم جلوی دستش بود.

همه چیز را داشت به هم می‌چسباند؛ بلکه فراموش کند چه ها شنیده؛ اما انگار که حرف ها را توی حافظه اش تراش داده بودند.

هر چه خاک می‌ریخت رویش یک تلنگر سیلی میشد که تمام آن خاک ها را می‌برد و باز صخره‌ی سنگی چغر، سینه کش افکارش، مسخره اش می‌کرد. صیغه؟!

_بی پدر و مادر حروم لقمه…

_کیو فحش میدی باز؟

با شنیدن صدای سامان چندثانیه چشم هایش را بست و دوباره صدای جیز چسباندن سیم به سینه‌ی دسته‌‌ی یک بازی قدیمی توی زیرزمین پیچید.

_برو بیرون سامان حوصله اتو ندارم.

_ده دیقه پیش، داداش زنگ زده بود…

سر پروا درجا برگشت و “خب”ی گفت که سامان جلو رفت و روبه رویش روی جعبه‌ی شیشه نوشابه ای قدیمی نشست.

صدای جیرینگ شیشه ها گوش پروا را آزرد ولی زل زد به سامان و او کمی خم شد:

_با توکار داشت مامان گفت اومدی اینجا دیگه تا می‌اومدم صدات کنم قطع میشد. گفت همین روزا بری ملاقاتش.

_نگفتی که پام شکسته؟

_نه ولی گفتم شاید بهت مرخصی ندن که گفت کارش واجبه.

با مکث اضافه کرد: یه جوری بود اصلاً فکر کنم سرما هم خورده. حوصله نداشت. صداش گرفته بود.

پروا با آهی سرچرخاند و به وسایل به درد نخور جلوی دستش نگاه کرد، صادق عزیزترین کسی بود که داشت.

علاقه اش به او ورای یک نسبت خونی بود. انگار دنیا بود و صادق از وقتی که گرفتار شد، دنیا برایش تمام شده بود.

تنها کسی که به وقتش حالش را فهمید و از فضایی که داشت می‌کشتش بیرونش کشید.

زندگی اش را جان دارتر کرد و مثل کوه همه جا پشتش ایستاد ولی …

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید