
دانلود رمان بوسه با طعم زیتون از الهام سادات سایت نودهشتیا
مشخصات دانلود رمان بوسه با طعم زیتون از سایت نودهشتیا
📌 نام رمان: بوسه با طعم زیتون
✍️ نویسنده: الهام سادات
📚 ژانر: عاشقانه، همخونهای، پلیسی، طنز
📥 فرمت: PDF 📱
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
_______
خلاصه دانلود رمان بوسه با طعم زیتون از سایت نودهشتیا:
آیدا و ژیوان از کودکی عاشق هم بودند، اما یک حادثه تلخ همهچیز را برهم زد. حالا ژیوان مجبور است او را تنها مثل یک خواهر ببیند در حالی که قلبش حقیقت دیگری فریاد میزند. آیدا با تمام وجود تلاش میکند عشق دیرینشان را به یاد ژیوان بیاورد، اما هر بار پس زده میشود و طرد شدن از طرف او، درد و ناامیدی را بر دلش مینشاند.
ورود حسام، دیوار سرد قلب ژیوان را میشکند و آتش عشق خاموششده را دوباره شعلهور میکند، اما این تازه آغاز ماجراست.
چرا که با حضور فرید، آیدا ناخواسته به دنیای خطرناکترین باند خلافکاری ایران کشیده میشود؛ جایی که عشق، زندگی و مرگ در خطی باریک با هم تلاقی میکنند و هر تصمیم میتواند سرنوشت همهچیز را تغییر دهد… در این رمان شاهد رسیدن به بلوغ فکری یک زوج خواهیم بود
_____
برای مطالعه رمانهای جدید نودهشتیا کلیک کنید:
_____
قسمتی از دانلود رمان بوسه با طعم زیتون سایت نودهشتیا:
پوست لبم را با حرص کندم. زبـانم را روی لبم کشیدم؛ مزه خون با رژ لبی که زده بودم قاطی شد. استکان چای را برداشتم. با طعم تلخ و کهنهاش به خودم آمدم. استکان را روی سینی گذاشتم، محکم زدم زیرش و پرتش کردم. صدای شکستن فنجان من را به خودم آورد. من چه کردم؟!
آقای نعمتی با عجله در اتاق را باز کرد. قبل از اینکه حرفی بزند، با صدای بلند گفتم:
— نعمتی! مگه صد بار نگفتم چای کهنه دم نیار؟!
نعمتی با آن چهره مظلومش دستپاچه شد و تندتند عذرخواهی میکرد. هم عصبانی بودم هم دلم برایش سوخت. این بیچاره چه گناهی داشت که حرصم را سرش خالی کردم؟
— چشم خانم مهندس، تکرار نمیشه.
طفلک نعمتی تکهفنجان را در دستش گرفت و صداش در نیامد. دلم سوخت. با حرص گفتم:
— مگه نگفتم یکی را بگو بیاد دوربین اتاق منو برداره؟
— یادم رفت، خانوم. چشم.
عمو یوسف وارد اتاق شد. نعمتی یک «ببخشید» گفت و رفت. عمو در اتاق را بست، روبهرویم نشست، پایش را روی پای دیگر انداخت و نفس عمیقی کشید. این حالتش یعنی میخواهد نصیحتم کند ولی نمیداند از کجا شروع کند.
— چیزی شده؟ چرا از صبح بههم ریختهای؟ مدیر باید بحران را مدیریت کند.
رمان بوسه با طعم زیتون
دستم را گذاشتم روی پیشانیام و گفتم:
— من خود بحرانام، عمو یوسف.
او میدانست اگر بپرسد چه شده، جوابی نمیگیرد، پس حرف خودش را زد:
— یک مدیر باید بتواند احساسش را هدایت کند و مسائل خصوصی را با شرکت قاطی نکند. قدرت واقعی مدیر نه در داد و فریاد است و نه در کنترل محیط؛ در اصل واکنش تو و همدلیات با بقیه است که از تو یک مدیر خوب میسازد. من باید تو را برای مدیریت شرکت تربیت کنم. این شرکت یادگار باباته؛ حاصل تمام زحمات من و او. از ژیوان ناامید شدم؛ امیدم به توئه، دخترم.
با شنیدن اسم ژیوان نفسم بند آمد. انگار کسی قلبم را در مشت گرفته و فشار میداد. هنوز بابت دیشب عصبانی بودم. من برای ژیوان تمام غرورم را زیر پایم گذاشته بودم. میدانم دوستم داشت، ولی عاشقِ ترسو چه دردِ عجیبی دارد؟ عشق جسارت میخواهد، دیوانگی میخواهد. چطور هنوز تحمل میکنم؟ هم دلم میخواهد بغلتش کنم و آروم شوم، هم دلم میخواهد بزنم تو صورتش!
— آیدا، حواست کجاست؟ شنیدی چی گفتم؟ رمان بوسه با طعم زیتون
______
برای دانلود جدیدترین رمان نودهشتیا کلیک کنید:
خلاصه کتاب
مشخصات دانلود رمان بوسه با طعم زیتون از سایت نودهشتیا
📌 نام رمان: بوسه با طعم زیتون
✍️ نویسنده: الهام سادات
📚 ژانر: عاشقانه، همخونهای، پلیسی، طنز
📥 فرمت: PDF 📱
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه دانلود رمان بوسه با طعم زیتون از سایت نودهشتیا:
آیدا و ژیوان از کودکی عاشق هم بودند، اما یک حادثه تلخ همهچیز را برهم زد. حالا ژیوان مجبور است او را تنها مثل یک خواهر ببیند در حالی که قلبش حقیقت دیگری فریاد میزند. آیدا با تمام وجود تلاش میکند عشق دیرینشان را به یاد ژیوان بیاورد، اما هر بار پس زده میشود و طرد شدن از طرف او، درد و ناامیدی را بر دلش مینشاند.