دانلود رمان در معبد سکوت تو رقصیدم به قلم نسیم شبانگاه با لینک مستقیم
رمان در معبد سکوت تو رقصیدم نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۲۷۷
خلاصه رمان :
دانلود رمان در معبد سکوت تو رقصیدم… حکایت دختری شکننده و آرومه که گردونه روزگار چنان بر این دختر میتازه که به اشتباه تاوان بی آبرویی کسی دیگر رو ازش میگیرن و ناچار میشه با جنینی در شکم، بدنبال پدر بچه اش بره، پدری که خود نوعروسی در خونه داره…
پیشنهادی:
دانلود رمان در جگر خاریست به قلم نسیم شبانگاه با لینک مستقیم
دانلود رمان که عشق آسان نمود اول به قلم نسیم شبانگاه با لینک مستقیم
دانلود رمان پناهِ سیاوش به قلم نسترن آبخو با لینک مستقیم
قسمتی از دانلود رمان در معبد سکوت تو رقصیدم
هق هقم بند نمیآید و همانطور هیستریک ادامه دارد. اصرارهای فاطمه برای خوردن آب قند، بی فایده است…
– مجتبی… مجتبی.. تو رو خدا زنگ بزنین ببینین کجان… میخوام برم پیشش…
حاج حیدر جلو میاید برای کمک به فاطمه در آرام کردنم: یه دیقه اروم بگیر یکم از اون آب بخور بذار حالت جا بیاد… دارم زنگ میزنم…
طاها گوشی شو نبرده… علیم جواب نمیده… اروم بگیر ورت دارم خودم ببرمت پیداشون می کنیم…
به مدد قرص زیر زبانیش سر حالتر از دو ساعت پیش است.
-وای نه… نکنه اتفاقی براش افتاده باشه… چرا جواب نمیده آخه؟
فاطمه لیوان را روی زمین میگذارد و دستم را میگیرد: نکن این جوری ترنم جان… داری خودتو هلاک میکنی… به خدا چیزی نشده…
علیم احتمالا سرش گرم داداشته که جواب نمیده… یا چه میدونم شاید گوشیشو تو ماشین جا گذاشته… اون از این کارا زیاد میکنه به جان مهسا…
دلداریم می دهد و من دل ندارم. با یادآوری آن روزها انقدر گریه کرده بودم که همانجا کنار مجتبی افتاده بودم.
عذاب وجدان، نگرانی برای مجتبی، ترس، غم، یأس، نفرت، عشق در وجودم فواره زده بود و یک حس ناشناخته جدید در من به وجود آورده بود که توانایی تحملش را نداشتم،
و از من موجودی بی کفایت و بی حرکت ساخته بود.
همین هم شد که وقتی چشم باز کردم مهسا و حاج خانم را بالای سرم دیدم و مجتبی را کنارم ندیدم
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید