دانلود رمان رخصت به قلم ماهور فتحی با لینک مستقیم
رمان رخصت نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 257
خلاصه رمان رخصت:
دانلود رمان رخصت… اون فرق داره با تموم دخترا ….دختری که مردونگیش چوب شده تو سر نامردا …پسری که زندگی و دنیاش شده دینش…. متدین و بی اعصاب…و سرانجام؟
پیشنهاد ما:
دانلود رمان بوسه گاه غم به قلم عاطفه مرادی با لینک مستقیم
دانلود رمان مرز به قلم عالیس (الناز) با لینک مستقیم
دانلود رمان شکسته تر از انار به قلم راضیه عباسی با لینک مستقیم
قسمتی از دانلود رمان رخصت
کولمو کوبیدم تو سر لیلا ُ و رفتم کفرم در اومده بود اون از اول صبح وجر ومنجر
با رضا اون از خاطرخواھی لیلا اینم که از این اینقدر صنم دارم که یاسمنم توش گمه
با عصبانیت در زدم و با بفرمای حاجی وارد شدم
و حاجی شروع نکرده گفتم حاجی درد وبلای خودت وعمت تو سرم من مطرب گری کردم؟
کلاسو پیچوندم؟ کلاسو به ھم ریختم ؟نه دیگه حاجی پای ثابت حراست شدم چپ میرم راست میام حراست
اینا ھمه یعنی سلام
نگامو زمین دوختم وناراحت گفتم اینا ھمه یعنی یکم ناراحتم اعصابم نمیکشه ھر حرف و حرکتی رو
کلاست ساعت چند شروع میشه یه ربع بیست دقیقه دیگه
حوصله داری یکم صحبت کنیم غلامتم حاجی این چه حرفیه؟
عزیزی حالا بگیر بشین نشستم رو صندلی وگفتم
جونم حاجی گوشم باھاته…حمید راست میگه؟
چی رو؟ میگھ ماھور گفته دیگه نمیخواد پیشش کار کنه
من؟نه به امیرالمونین اصلا جریان وگفته برات؟
به من زنگ زد گفت بیا کارت دارم منم رفتم و گفت ماھور تو مغازه خوابونده
تو گوش مشتری و به منم گفته گور بابای خودتو کارت
کفری شدم وعصبانی از اون عصبانیت ھایی که حسابی سگ میشم و بابامم نمیشناسم
د اخھ من نوکرتم به نظرت راسته تو که منو میشناسی چرا ؟من مگه جذام دارم
بیخودی پاچه مردمو بگیرم؟ اروم دختر من که چیزی نگفتم
لبمو از عصبانیت گاز گرفتم
نگامو به روبه رودوختم وحاجی ادامه داد
حرف من اصلا این نبود
ناخوداگاه بغض توگلوم دویید چرا ھیچکی پام نیست ھمرام نیست اما وقت محاکمه
ھمه پایه دارن به قول بھروز نظام روزگاره ای گندت بزنن روزگار
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید