دانلود رمان زیر ایوان ماه به قلم ف.صفاییفرد با لینک مستقیم
رمان زیر ایوان ماه نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی
تعداد صفحات : ۱۶۷۱
خلاصه رمان :
دانلود رمان زیر ایوان ماه… زخمهای تنشان را زیر لباسها پنهان می کردند، اما هیچکس نگفت زخمهای روح پنهان نمیشوند. با هر نگاه، با هر کلام، حتی از لای لبخندها بیرون میزدند. بهی، فلور، کاوه و فرهاد، چهار نفر اصلی که زخم هایشان آنها را به هم پیوند زده و.. میزند. بهی که چند سال پیش خواهرش رااز دست داده تمام تلاشش را برای زندگی خواهرزاده چهار ساله وشوهرخواهرش میکند، کاوه هم که علاقهاش به بهی را در دل مخفی کرده، تمام تلاشش را برای نزدیک ماندن به او میکند اما فلور، خاله کاوه قرار نیست بگذارد این مسیر برای کاوه آسان بگذرد…
3 رمان برتر شاسته:
دانلود رمان ناردونه برفی به قلم فرناز احمدلی با لینک مستقیم
دانلود رمان غبار الماس به قلم شادی موسوی با لینک مستقیم
دانلود رمان در انتظار باران به قلم فاطمه سادات مظفری با لینک مستقیم
قسمتی از داستان رمان زیر ایوان ماه
“کاوه” سه روز بود که خانه لوک خوش شانس بود و جواب تنها تماس من خودم تماس میگیرم.»ی بود که توی پیام تحویلم داده و تماسی هم نگرفته بود.
«به درک» همان بچگی ها هم اگر اختیارم دست خودم بود آویزان زندگی عمه و عمو و ننه بزرگ و خاله نمیشدم، حالا که عمراً…
بدترین وقت برای مردن ننه باباها وقتی بود که اختیار زندگی آدم دست خودش نبود.
پدر و مادرها با به دنیا آوردن بچه ها بدبختشان می کردند و با مردنشان بدبخت تر!
امروز از صبح مثل آدم آمده بودم گالری. چند مدل ساعت جدید هم سفارش داده بودم. از قضا مشتری هم کم نبود.
همان صبح سمیرا و صادق را فرستاده بودم مرخصی و خودم جوری پشت کار را گرفته بودم انگار که هفت سر عائله چشمشان به جیبم بود.
از دور شده بودم یک جوان کاری تمام عیار و…. خدا هم که قرار نبود از دلم بشنود.
پس فقط کار کرده بودم و ظهر جای تعطیل کردن مغازه و رفتن برای ناهار، دکور یکی از ویترین ها را به هم ریخته و از نو چیده بودم.
سه و چهار بود که صادق و سمیرا برگشته بودند و ناهارم شده بود ساندویچ کتلتی که برایم آورده بودند و باز افتاده بودم به بخت یکی دیگر از ویترین ها.
کم کم داشتم فکر می کردم کارها را جوری تقسیم کنم که برای روزهای بعد هم دلیل برای گیرانداختن خودم بینشان داشته باشم و نه فقط خودم که چرخ های ماشین هم هوس سرک کشیدن به آن ساختمان آجر سه سانت قرمز را نکنند.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید