منوی دسته بندی
دانلود رمان سونات مهتاب به قلم آتوسا ریگی با لینک مستقیم

دانلود رمان سونات مهتاب به قلم آتوسا ریگی با لینک مستقیم

دانلود رمان سونات مهتاب به قلم آتوسا ریگی با لینک مستقیم

رمان سونات مهتاب نسخه کامل

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۲۹۷

خلاصه رمان سونات مهتاب:

دانلود رمان سونات مهتاب… من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد از هفت سال منو آیدا توی دانشگاه همدیگرو به عنوان استاد و دانشجو ملاقات میکنیم و این شروع…

پیشنهاد سایت شایسته بعد از دانلود رمان سونات مهتاب

دانلود رمان آرایش جنگ به قلم ماهور ابوالفتحی با لینک مستقیم

دانلود رمان سرآغاز وارونگی به قلم شیرین نورنژاد با لینک مستقیم

دانلود رمان بی آبان به قلم آناهید قناعت با لینک مستقیم

قسمتی از رمان سونات مهتاب

مانتومو درآوردم. تا عصر صبر کردمو قبل از اینکه بخوام برگردم تماس گرفتم با خونه تا اگه اونجا بودی خودت

برای موندن یا نموندت تصمیم بگیری. خودم از رفتارم تعجب کردم. بهت گفته بودم که بزرگ شدم!

با دل بی تاب و در به درم برگشتم خونه وُ با چشمایی که بی قرار وجب به وجب خونه رو دنبال تو میگشتن، همه جا سرک کشیدم. نبودی!

اکسیژن خونه کم شد . قفسه سینه ام می سوخت. چیزی گلومو میخراشید و به دلم چنگ مینداخت.

تا شب بغل دست عمه موندمو مجبور شدم خودمو جوری نشون بدم که انگار مثه اون خوش حالم.

از تو نمی گفت. اون اوایلی که میومدی خونه هیچ وقت اسم تورو نمیاورد. بعد از یک سال شروع کرد از تو حرف زدن!

وقتی حرف میزد هم یه جوری جمالتو کنار هم میچید که دل من آتیش بگیره. عمه ماهی اگه میدونست دلم خاکستر نشین داغ توئه،

با حرفاش سعی نمی کرد آتیشش بزنه… آتیش زدن به درد دلی میخوره که سالمه نه دل منی که سوخته بود!

بی حوصله و با شوخیای بی مزه عمه ماهی سر میز شام رفتیم. بعد از اینکه با مکافاتو جمله های «چرا شام نمیخوری؟» ، «چرا با غذات بازی میکنی؟» و غیره وُ ذالک شاممو نصفه خوردمو به اتاقم رفتم.

پنجره رو باز کردمو لبه اش نشستمو کتاب خوندم. کتاب که میخونم منو از اسارت فکر و خیال آزاد میکنه. برای همین بعد از رفتنت معتاد کتاب شدم. جای تورو برام کتاب پر می کرد، می کنه!

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید