منوی دسته بندی
دانلود رمان طهران_۵۵ به قلم مینا شوکتی با لینک مستقیم

دانلود رمان طهران_۵۵ به قلم مینا شوکتی با لینک مستقیم

دانلود رمان طهران_۵۵ به قلم مینا شوکتی با لینک مستقیم

رمان طهران_۵۵ نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی

تعداد صفحات : ۲۸۰۳

خلاصه رمان :

دانلود رمان طهران_۵۵… در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زن های قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز هم روش های سنتی توی همه چیز دارن و پدربزرگش،خلیل، رازی پیش جهانگیر احمری داره که نوا رو کنجکاو کرده…

پیشنهادی:

دانلود رمان اسرار چهار زن به قلم فریده عرب زاده با لینک مستقیم

دانلود رمان نزدیک تر از سایه به قلم مهری هاشمی با لینک مستقیم

دانلود رمان کینه کش به قلم راز انصاری با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان طهران_۵۵

سرش را به صندلی تکیه داد. همان طور که به صحبت های او گوش می داد شانس بدش را هم حسابی لعنت کرد. آنطور که دخترک برنامه چیده بود یک ثانیه هم نمی توانست عکاسی اش را اینور آنور کند.

این یکی تیرش هم به سنگ خورد. برای بار آخر ساعت را با او هماهنگ و تماس را قطع کرد. دیگر هیچ راهی به ذهنش نمی رسید.

متفکر به ساعت عکاسی کودکی که صبح داشت، نگاهی انداخت؛ تایم عکاسی ساعت ۱۰ صبح بود. حتی فکر به آنکه بخواهد جابه جایش کند هم اذیتش می کرد.

عکاسی از کودکان به خودی خود آنقدری فرسایشی و سخت بود که نخواهد حتى لحظه ای به تغییرش فکر کند.

آن گزینه که حذف میشد میماند فقط یک راه؛ صبح، باید آفتاب نزده از خواب بیدار می شد و به گاراژ می رفت. آن وقت می توانست کارش را انجام دهد و به مابقی برنامه هایش هم برسد.

فقط باید همت می کرد صبح زود بیدار می شد که همان هم بیشتر از هر کاری برایش سخت بود.

اسنپ که مقابل خانه نگه داشت تشکری کرد و پیاده شد. به ساعت مچی اش که عدد ۱ را نشان می داد نگاه کرد. در را با کلید باز کرد و بر خلاف همیشه بی سر و صدا داخل رفت.

این روزها خلیل آنقدر سخت به خواب می رفت که همه ی اعضای خانه برای ساعتی در آرامش بودنش نهایت همکاری را می کردند.

نوا هم به همان خاطر ترجیح می داد که شیطنت هایش را بگذارد برای وقتی که حال پدربزرگش کمی خوب شد وگرنه که مثل همیشه حین ورود، خانه را می گذاشت روی سرش !

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید