منوی دسته بندی
دانلود رمان غرور و آبرو به قلم لیانا دیاکو با لینک مستقیم

دانلود رمان غرور و آبرو به قلم لیانا دیاکو با لینک مستقیم

دانلود رمان غرور و آبرو به قلم لیانا دیاکو با لینک مستقیم

رمان غرور و آبرو نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، مافیایی

تعداد صفحات : ۱۰۳۹

خلاصه رمان غرور و آبرو:

دانلود رمان غرور و آبرو… صدای بسته شدن درب چوبی میاد، پدر روحانی طبق عادت همیشه در سکوت کامل و با آرامش تو کابین کوچک بغلی می‌شینه و منتظر می‌مونه که شروع کنم، دستم رو روی صلیبی که از گردنم… آویزونه می‌ذارم و در حالی که قلبم مثل اسفنجی آب گرفته سنگین شده بدون اینکه از روزنه های لوزی شکل حجاب چوبی بینمون به کشیش نگاه کنم میگم:. برام از خداوند طلب آمرزش کن پدر مقدس، چون من یک گناهکارم.و “ادامه بده فرزند.” صداش مثل خودش پیر و سالخورده است …

رمان پیشنهادی بعد از دانلود رمان غرور و آبرو

دانلود رمان قاموس به قلم زهرا ارجمندنیا با لینک مستقیم

دانلود رمان اکو به قلم مدیا خجسته با لینک مستقیم

دانلود رمان ایاز و ماه به قلم اکرم محمدی با لینک مستقیم

قسمتی از رمان غرور و آبرو

سوزان ازم می‌پرسه چیزی می‌خورم یا نه اما من جواب میدم که کارم اینجا زیاد طول نمی‌کشه و نیازی به پذیرایی نیست.

وقتی سوزان میره چند دقیقه به ،درب سالن خیره می‌مونم.

اما خبری از غریبه‌ی جذاب نیست. نگاهم میفته روی ساعت گرد چوبی روی دیوار.

فقط چند دقیقه از ساعتی که با هم قرار داشتیم گذشته پس، هنوز نمی‌تونم بگم که بدقوله.

یک گوشه از اتاق آینه‌ی قدی با قابی از چوب بلوط قرار داره… ناخودآگاه بلند میشم و میرم جلوش می ایستم.

بندهای پیرهن سفید بلند و تابستونی که تنمه رو روی، شونه های لختم تنظیم می‌کنم و پوست برنزه ام رو با موهای فرم می‌پوشونم.

با اینکه آرایش خیلی خیلی کمرنگی دارم حس می‌کنم… صورتم از همیشه بشاش تره.

شاید این جادوی این خونه است که با دیدنش روحیه‌ی آدم باز میشه.

وقتی از مرتب بودن لباس و آرایشم مطمئن میشم از روی شونه به اقیانوسی، که پشت سرمه نگاه می‌کنم می‌چرخم و میرم پشت پنجره‌ی قدی می‌ایستم.

درب تراس رو باز می‌کنم تا هوای تازه وارد بشه و از طرفی دوربینم رو هم برمی‌دارم و یه عکس از اقیانوس آبی می‌گیرم.

هنوز دارم از لنز دوربین به روز آفتابی و درخشان نگاه می‌کنم که صدای دورگه و مردانه اش رو از پشت سرم می‌شنوم.

-منظره‌ی زیباییه درسته؟

از اونجایی که، غافلگیر شدم کمی، فقط کمی شونه هام بالا می‌پره.

چطور تا بیخ گوشم اومده که صدای پاش رو روی کف سنگی نشنیدم؟

دوربین رو پایین میارم و با متانت، می‌چرخم تا یک جفت چشم آبی رو روی خودم زوم شده ببینم …

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید