منوی دسته بندی
دانلود رمان هم دوست هم دشمن به قلم هلیا عسگری با لینک مستقیم

دانلود رمان هم دوست هم دشمن به قلم هلیا عسگری با لینک مستقیم

دانلود رمان هم دوست هم دشمن به قلم هلیا عسگری با لینک مستقیم

رمان هم دوست هم دشمن نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۱۱۳۳

خلاصه رمان هم دوست هم دشمن:

دانلود رمان هم دوست هم دشمن… روایت مواجه‌ی دو آدمی که هردو درد دیده و زجر کشیده‌اند. یکی دست گذاشته روی زانوهایش و ایستاده و یکی، تا زانو فرو رفته در باطلاق درونش. این‌دو برای نجات خود از خود، برخلاف تصمیم غرورشان، ناخودآگاه دست به سوی هم دراز می کنند…

پیشنهادی ما:

دانلود رمان آوای نیاز تو به قلم کیمیا مهر با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان هم دوست هم دشمن

“ساغر” «اتاق علی که خالی نمی‌شه اتاق مهمونم که این دختره اشغال کرده، اون یکی اتاق مهمونم واسه محبوبه،

محبوب عصای دست این خونه س نمیتونم بکنمش بیرون که…

حالا بچه م اومد کجا بخوابه؟ با عماد که آبش توی یه جوب نمیره. رو یه تختم که نمیتونن بخوابن»

«خواهر جان خب تعارف نداری که بگو مهمون داری بره یه جا دیگه بمونه به اندازه‌ی کافی اینجا خورده خوابیده دیگه تشکر و قدردانی ازشم حدی داره دیگه»

قدم هام روی اولین پله ها خشک شد، آب دهنم رو قورت دادم و تن عقب کشیدم و خودم را با کمترین صدا داخل اتاق مهمون انداختم.

اتاقی که حالا دو هفته ای بود در اون ساکن بودم.

البته که بیشتر وقتم رو با عسل پر می‌کردم، ورزش، مکالمه، حرف زدن، آرایش، همه چی و فقط برای خواب به اتاق می اومدم.

عسل هزار برابر از اولین روزی که دیده بودمش بهتر شده بود. این رو نمی‌دیدند و فقط اشغال کردن اتاق رو می‌دیدند.

دست هام می‌لرزید موقع جمع کردن وسایلم، خواستم بی سر و در و پیکر نیست.

گوشی رو صدا دم گوشم گذاشتم. به علی زنگ زدم. علی.

«بله؟»

با اولین بوق جواب داده بود سعی می کردم صدام نلرزه. «سلام» «سلام. چی شده؟»

«یه چیزی میگم نه نگو میای دنبالم منو ببری خونه‌ خودم؟»

«چرا؟» هوس تنهایی و خونه‌ی خودتو کردی باز؟» «نه. یعنی آره» «نه یا آره؟»

پلک روی هم فشردم. حرف های گوهر توی گوشم می‌پیچید من اینجا اضافه بودم. خودشون اصرار داشتند مراقبم باشند،

خودشون اصرار می کردند بمونم و حالا پشت سرم می گفتند که اضافه م.

«بیا حالا بعد بهت میگم» «آدم ندارم بذارم پیشت» «خودت بمون پیشم»

سکوت شد پشت خط برام مهم نبود چه فکری راجع بهم میکنه.

«برای چی ساکت میشی علی؟ من الان جز تو کیو دارم؟ بیا لطفا واقعا دیگه نمیتونم بمونم اینجا…

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید