منوی دسته بندی
دانلود رمان پارازیت به قلم زینب عامل با لینک مستقیم

دانلود رمان پارازیت به قلم زینب عامل با لینک مستقیم

دانلود رمان پارازیت به قلم زینب عامل با لینک مستقیم

رمان پارازیت نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۲۵۱۳

خلاصه رمان :

دانلود رمان پارازیت… بهزاد در بدترین روزهای زندگی اش امید را در میان دستان او به یادگار گذاشته بود. او در سخت ترین شرایط به دادش رسیده و پناهش شده بود. دستش را گرفته و از ورطه ی ناامیدی و فلاکت بیرون کشانده بود. محال بود مرد همسایه فراموشش شود. بهزاد جای پایش را نه در میان رویاهایی که در عقلش پرسه میزدند بلکه در میان تپش های نامنظم قلبش محکم کرده بود. جای خالی او نه از بین میرفت نه با حضور کس دیگری پر میشد.

برترین رمان های عاشقانه رو توی سایت شایسته دانلود کن:

دانلود رمان ارتیاب به قلم بهار اسدپور با لینک مستقیم

دانلود رمان خط خورده به قلم مهسا زهیری با لینک مستقیم

دانلود رمان روشنایی مثل آیدین به قلم هانیه وطن خواه با لینک مستقیم

بخشی از دانلود رمان پارازیت

ساقی از بالای عینکش به دختری که کنار پنجره در خودش جمع شده بود و حواسش اصلا در کلاس نبود خیره شد.

در طول کلاس هر وقت به او نگاه کرده بود سرش پایین بود و چنان در فکر فرو رفته بود که با نگاه کردن به صورتش هم میشد کاملا متوجه شد که ذهنش مشوش است.

با درک این موضوع، برخلاف بیشتر همکارانش که با دیدن حواس پرتی یک دانش آموز با تندی تذکر می دادند از تذکر دادن دست کشیده و منتظر مانده بود تا بعد از پایان کلاس با او حرف بزند.

هر چند در مدتی که این دختر شاگردش بود اکثر مواقع آنقدر آرام و بی سر و صدا بود که حضورش در کلاس حس نمیشد. با دیدن او به طرز عجیبی یاد خودش میافتاد.

وقتی پایان کلاس را اعلام کرد دختر ها مثل همیشه انگار که از زندان رها شده اند از جایشان بلند شده و به سمت در هجوم بردند.

انگار نه انگار که همه شان یا دبیرستانی بودند یا دانشجو… رفتار همه تقریبا یکسان بود و کودکانه.

مدتی میشد که تدریس برای بزرگسالان را هم آغاز کرده بود و به شدت از اینکه با دختران پر انرژی که تقریبا هم سن و سال خودش بودند وقت می گذراند لذت میبرد.

یکی از دختر ها قبل از اینکه از کلاس بیرون برود بوسی در هوا برایش فرستاد. _ عاشقتم ساقی جون. ساقی اخم کرد.

_english speak please (لطفا انگلیسی صحبت کن) دختر ریز خندید و بلند گفت: _I love you saghi (ساقی عاشقتم!) ساقی لبخندی زد و سرش را تکان داد.

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید