
دانلود رمان گلبرگی در کوهستان از فرزانه فرجی سایت نودهشتیا
مشخصات رمان گلبرگی در کوهستان از سایت نودهشتیا
📌 نام رمان: گلبرگی در کوهستان
✍️ نویسنده: فرزانه فرحی
📚 ژانر: عاشقانه
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
___
خلاصه رمان گلبرگی در کوهستان از سایت نودهشتیا:
گمان می بردم کوه باشم تکیه گاهی میشوم اما هزار حیف که کسی کوه را باور نداشت. شدم گلبرگی در کوه تا نور امید را ببارانم بر روی باغچه ی بی عشق…
از خود گذشتم تا گذشتهام را در نسیم بی قاصدک رها کنم. دل را به یاری و اشکهایم را فدای گونههایم کنم.
خودم تنها مانده ام میان سنگ های بی جان تا جان بدهم به گلهای بی گلدان. من گناهی نداشتم، جز اینکه خواستم تکیه گاهی شوم تا تکیه گاهی داشته باشم.
___
برای مطالعه رمانهای جدید نودهشتیا کلیک کنید:
___
قسمتی از رمان گلبرگی در کوهستان نودهشتیا:
اگه سودابه خانوم نبود عمرا اگه میشد با مریضی مامان کنار بیام، با لبخند کمرنگی که تعریف خوبی از حالم نبود قدمی برداشتم و گفتم:
-سلام خاله خوبین؟
خاله با همان لبخند همیشگی چند قدم هم به سمتم متمایل شد و گوشه ی نون سنگگ رو مقابلم گرفت و گفت:
-سلام دخترقشنگم خوبی؟ بفرما نونش تازه ست.
با دستم نون رو از خودم فاصله دادم، کی اشتهایی برای خوردن سنگک تازه داشت؟ مانند خودش لبخندی روی لبهام نشوندم. رمان گلبرگی در کوهستان
-ممنون خاله سیرم، انشالله همیشه پر رزق و روزی.
نون سنگک رو پایین برد و با دست راستش چادر روی سرش رو درست کرد و با لحنی که ترحم همراه ش بود، گفت:
-پوست و استخون شدی دختر یه چیزی بخور که جون داشته باشی آخه عزیزم اینجوری خودت هم اذیت میشی هم بنده خدا صنم خانوم.
نگرانی و ترحمش رو بیشتر کرد و ادامه داد:
-راستی مادرت چطوره؟ دست هاش بهتره شده؟ چند روز پیش که اومدم بهش سر زدم انگار سر شده بود میگم می خوای یه دکتر خوب…
دیگه ادامه نداد، نمی دونستم از نگرایش ناراحت باشم یا خوشحال! بلاخره کسی از حال من خبر نداشت و نمی دونست که چه قدر زیر این فشارها دست و پا میزنم که له نشم، دقیقا حال کسی رو دارم که انگار داخل باتلاق افتاده و هر چی جهد میکنم و صدا میزنم کسی نمی تونه به دادم برسه و اگه صدای پر نیازم رو هم بشنوه کاری از دستت برنمیاد.
از دار دنیا یه دایی و عمو داشتم که… چی بگم؟ نباید به این چیزها فکر می کردم اما نگرانی دیگران حالم رو بد می کرد و اونقدرها هم بی کس نبودم، من هنوز مادری داشتم که میشد با وجودش بگم الهی شکر و ککمم نگزه، مکثم طولانی شده بود و این کنجکاوی خاله رو بیشتر می کرد.
با استیصال جواب دادم: رمان گلبرگی در کوهستان
-چطور میخواد باشه خاله جان هر روز بدتر میشه دورت بگردم.
___
برای دانلود رمان جدید نودهشتیا کلیک کنید:
خلاصه کتاب
مشخصات رمان گلبرگی در کوهستان از سایت نودهشتیا
📌 نام رمان: گلبرگی در کوهستان
✍️ نویسنده: فرزانه فرحی
📚 ژانر: عاشقانه
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه رمان گلبرگی در کوهستان از سایت نودهشتیا:
گمان می بردم کوه باشم تکیه گاهی میشوم اما هزار حیف که کسی کوه را باور نداشت. شدم گلبرگی در کوه تا نور امید را ببارانم بر روی باغچه ی بی عشق…
از خود گذشتم تا گذشتهام را در نسیم بی قاصدک رها کنم. دل را به یاری و اشکهایم را فدای گونههایم کنم.
خودم تنها مانده ام میان سنگ های بی جان تا جان بدهم به گلهای بی گلدان. من گناهی نداشتم، جز اینکه خواستم تکیه گاهی شوم تا تکیه گاهی داشته باشم.
___
[…] […]
[…] […]
[…] […]
[…] […]
[…] […]