منوی دسته بندی
دانلود زهار به قلم آرزو نامداری با لینک مستقیم

دانلود زهار به قلم آرزو نامداری با لینک مستقیم

دانلود زهار به قلم آرزو نامداری با لینک مستقیم

رمان زهار نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، انتقامی

تعداد صفحات : 3717

خلاصه رمان زهار که شایسته برای شما آماده کرده است:

دانلود زهار سردار، مردی سی‌ویک ساله، با یک کینه قدیمی به سراغ خانواده کامیاب آمده و برنامه‌ای برای نزدیک‌شدن به آنها در سر دارد. در این میان، آهو، دختری نوزده‌ساله و عضوی از خانواده کامیاب، بی‌خبر از نقشه‌ای که سردار و دوست جذاب و مرموزش چیده‌اند، قربانی انتقام سردار می‌شود. سردار با ترفندی پیچیده و حساب‌شده، تله‌ای ناموسی برای این دختر معصوم می‌گذارد، تله‌ای که آبروی آهو را نشانه گرفته است.

آهو، دختری با قلبی مهربان و معصومیتی که در هر رفتارش دیده می‌شود، درگیر نقشه‌ای می‌شود که سردار و دوستش با دقت برای او طراحی کرده‌اند. از سوی دیگر، حسین علی خان کامیاب، پدربزرگ آهو و مردی با اعتقادات قوی، قسم خورده که از ناموس خانواده‌اش دفاع کند. حال، این پرسش مطرح می‌شود که آیا سردار می‌تواند این‌چنین بی‌رحمانه با آبروی آهو، دخترک معصوم و دلربای ما، بازی کند؟

ماجراهای زهار، داستانی از عشق، کینه، و آزمون‌های سختی است که یک‌به‌یک پیش‌روی آهو و خانواده‌اش قرار می‌گیرد. برای کشف سرنوشت آهو و اینکه سردار در برابر معصومیت او چگونه واکنش نشان خواهد داد، این داستان جذاب را بخوانید.

پیشنهادی از شایسته بعد از دانلود زهار

دانلود رمان به وقت پاییز به قلم آذین بانو با لینک مستقیم

دانلود رمان مروارید به قلم نازنین محمد حسینی با لینک مستقیم

دانلود رمان طلا به قلم خاطره خزائی با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان زهار

نفس‌نفس می‌زنم و همراه با قهقهه‌های مستانه‌ام، جیغ می‌کشم…

آن سگ بی‌شرف هم پا به پای چرخ‌های دوچرخه‌ام دنبالم می‌دود و پارس می‌کند…

از لابه‌لای درخت‌های پرتقال، با سرعت رد می‌شوم و به سگ بد و بی‌راه می‌گویم…

کسی نیست به این زبان‌نفهم بگوید که من هم یکی از اعضای همین خانواده‌ام…

دزد نیستم که این‌گونه با تمام قوایش دنبالم می‌کند…

انگار حتی سگش هم از من بیزار است…

این حیوان هم می‌داند در این ویلا، کسی مرا به عنوان یکی از اعضای خانواده قبول ندارد… در یک سراشیبی تند قرار می‌گیرم و

اشهد خودم را می‌خوانم.

دانلود زهار

دارم به منطقه‌ی ممنوعه نزدیک می‌شوم…

زمین چندین هکتاری را به خاطر این سگ، زیر پا گذاشته‌ام و اگر آق‌بابا مرا ببیند…
بی‌شک امروز دیگر خونم حلال است…

آن هم با این سر و وضع افتضاحم…

باد روسری‌ام را برده است و موهایم تمام و کمال از بند کش رها شده‌اند…
چه کنم؟
تن به دندان‌های سگ هار آق‌بابا دهم یا به سیلی خودش؟
تند و بی‌وقفه رکاب می‌زنم و همان بهتر که سیلی آق‌بابا را نوش جان کنم…
در غیر این صورت، سگش بدون شک تکه‌تکه‌ام خواهد کرد…
کاش حداقل شرکای جدیدش رفته باشند…

دانلود زهار
اگر آن‌ها هم مرا با این وضع می‌دیدند؟

وای بر من که هیچ وقت قصد سر به راه شدن ندارم…
چه کنم؟

مجبورم… مجبور… می‌فهمید؟
یک لحظه با دیدن آق‌بابا، عمو و مرد قدبلندی که کنارشان ایستاده کوپ می‌کنم و رکاب از زیر پایم سر می‌خورد…
سینه‌ام از فرط ترس و هیجان می‌سوزد و همان موقع است که همراه با پارس بلند سگ، من هم با سر زمین می‌خورم.
میان برگ‌های خشک و خاک‌و‌خل‌های باغ غلت می‌خورم و با سوزش آرنج‌هایم، جلوی یک جفت کفش براق و نوک‌تیز متوقف می‌شوم.

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید