منوی دسته بندی
دانلود رمان عزازیل به قلم مرضیه اخوان نژاد با لینک مستقیم

دانلود رمان عزازیل به قلم مرضیه اخوان نژاد با لینک مستقیم

دانلود رمان عزازیل به قلم مرضیه اخوان نژاد با لینک مستقیم

رمان عزازیل نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : 742

خلاصه رمان عزازیل:

دانلود رمان عزازیل… سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات فقط برای جلب توجه حامی است تا داریا بتواند به مخفیگاه آنها نفوذ کند و آیسانی که مدت طولانی در پی او بوده است را بدزد.

پیشنهادی:

دانلود رمان تو یه اتفاق خوبی به قلم سیده مهری هاشمی با لینک مستقیم

دانلود رمان تاراج به قلم شفیقه مشعوفی با لینک مستقیم

دانلود رمان گلاویژ به قلم شبنم کرمی با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان عزازیل

صدای پنجره و شکستن شیشه ها یکی شد . مانده ی انرژی اش او را هول داد ، جوری که صدای جیغش همزمان با برخوردش به شکم روی بالکن افتاد…

و خورده شیشه ها جای جای بدنش را برید و او را غرق در خون کرد . بدترینش ، تکه ی بزرگ شیشه ای بود که در شکمش فرو رفته بود و داشت جانش را می دید .

فریاد می زد ، ناله میکرد ، جیغ میزد … اینها برای تسکین درد بی درمانش کافی نبود .

از زیر نگاه تار و حریر نازک اشکی که پیش دو چشمش نقش بسته بود ، کفش های مردانه ای را دید که مقابلش ایستاد .

به سختی و در حالی که از شدت درد و خونریزی هق می زد و کوتاه و مقطع نفس میکشید ، سرش را سمت بالا سوق داد ؛ یک نقاب دار دیگر …

چقدر خونسرد نگاه می کرد ، انگار جان دادن یک دختر جوان برایش چیز تازه ای نبودا اشکش روی گونه اش سر خورد ، با لکه های خون گونه اش ادغام شد…

و ردی از خونابه را روی صورتش به جا گذاشت ولی اور اوی خونسرد، اوی شیطان ، سیگاری روشن کرد و گوشه ی لبش گذاشت .

دودش را مستقیم در صورت تکیده و دخترانه ی پیس رویش فوت کرد و گفت : اشتباه گرفتی کوچولو ، عزازيل منم !

نه اونایی که بیرون دیدی طعم خونی که در دهان و گلویش حس میکرد ، عمق فاجعه را برای یادآور بود .

در حالی که هوشیاری اش رفته رفته داشت کاسته می شد ، به سختی زمزه کرد : ستر ، ترسوا آگه … اگه جرئت داد…

داری ، نقا … بت رو بردار و هو هویت رو مش … مشخص کن … بریده گفت نقاب دار قهقه بلندی سر داد…جوری که سرش سمت عقب متمایل شد .

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید