منوی دسته بندی
دانلود رمان سمفونی شب سرخ به قلم مهری هاشمی، دیبا کاف با لینک مستقیم

دانلود رمان سمفونی شب سرخ به قلم مهری هاشمی، دیبا کاف با لینک مستقیم

دانلود رمان سمفونی شب سرخ به قلم مهری هاشمی، دیبا کاف با لینک مستقیم

رمان سمفونی شب سرخ نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۱۱۴۸

خلاصه رمان سمفونی شب سرخ:

دانلود رمان سمفونی شب سرخ… گلبرگ دختر تنها و سرخورده‌ایه که تو بچگی مادرش رو از دست داده. پدرش خیلی زود ازدواج کرده و دختر تنها داستانمون با آزار و اذیت‌های نامادری بزرگ شده. گلبرگ زیبا قصه دل در گرو پسرعموش داره و تمام آرزوش رسیدن به اون هست. پسر عمویی که حاصل یه خانواده پر از تعصب با افکار پوسیده‌ست. گلبرگ چند هفته مونده به تاریخ عروسیش واسه رهایی از مشکلاتش به یه مهمونی میره و اونجا زندگیش به کلی تغییر میکنه و شبش رو …

پیشنهاد ما بعد از دانلود رمان سمفونی شب سرخ

دانلود رمان حکم امیر به قلم راضیه درویش زاده با لینک مستقیم

قسمتی از رمان سمفونی شب سرخ

چشم‌ هام واسه یه لحظه خواب التماس می‌کردن و من فقط تونسته بودم به ساعت بخوابم و این چرت پر از کابوس چیری از سردردم کم نکرده بود.

نگاه آخر رو به تیپم انداختم و با اسپری کردن کمی عطر روی لباس هام از اتاق خارج شدم.

با تمام تلاشم واسه بیخیال بودن از نبودن اون دختری که با پا گذاشت به خونه‌ زندگیم و عملا زیر و رو کرد باز به امید اینکه تماسی گرفته باشه نگاهی به گوشیم انداختم.

اما خبری نبود و انگار گلبرگ تصمیمش رو گرفته بود تا تنها به زندگیش برسه و حالا دیگه گناه از گردن من برداشته میشد.

من ازش خواسته بودم کنارم باشه و حاضر بودم تا آخر عمرم ازش مواظبت کنم هر چند انگار اون مایل نبود.

سالن رو طی کردم و از روی کنسول نزدیک در سوئیچ ماشین رو برداشتم.

نیم بوت های چرم رو از جاکفشی بیرون کشیدم و دستگیره رو پایین کشیدم.

بعد از پوشیدن کفش ها از خونه خارج شدم.

به محض فشردن دکمه‌ی آسانسور صدای حامد افخم از پشت سرم بلند شد و آنی خونم به نقطه‌ی جوشش رسید.

-به به جناب هیربد خان اهل حرمسرا چطورن.

بی‌اهمیت به کنایه‌ احمقانه‌ش نگاه چپی بهش انداختم و خونسرد گفتم: از قدیم رسم بوده فقط خواجه ها از اهل حرم بپرسن چطوری خواجه حامد؟

پوزخندی به چهره‌ی کبود از خشمش زدم و وارد آسانسوری که رسیده بود شدم.

با همون لبخند تا بسته شدن در اتاقک به صورت کبودش نگاه کردم سوار ماشین شدم و روشنش کردم. از پارکینگ خارج شدم و به طرف شرکت به راه افتادم …

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید