منوی دسته بندی
دانلود رمان التیام به قلم ریحانه کیامری با لینک مستقیم

دانلود رمان التیام به قلم ریحانه کیامری با لینک مستقیم

دانلود رمان التیام به قلم ریحانه کیامری با لینک مستقیم

رمان التیام نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات : ۵۳۶

خلاصه رمان :

دانلود رمان التیام.. اسمش دریاست… مثل اسمش پاک و زلال و عاشق… ولی عاشق یه آدم اشتباه… یه عشق اشتباه زندگیش‌و تباه می‌کنه. با دسیسه‌ی مادرشوهرش از هم جدا میشن و کارش به روانشناس و دکتر می‌افته… ولی کوروش حامیش می‌شه، پسرعمویی که از بچگی عاشقش بوده و حالا با جدا شدن دریا از البرز، فرصت پیدا می‌کنه مرحم بذاره روی زخم‌های دریا… آروم می‌کنه دریای طوفانی رو با معجزه‌ی یه عشق ناب…

پیشنهادی:

دانلود رمان زخمی سنت به قلم هاله نژاد صاحبی با لینک مستقیم

دانلود رمان مرد قانون (جلد اول) به قلم T_L_Swan با لینک مستقیم

دانلود رمان اوتای به قلم اکرم حسین زاده با لینک مستقیم

قسمتی از داستان رمان التیام

شش ماه می گذشت و تا ماه قبل همچنان جلسات مشاوره اش ادامه داشت. تا جایی که دیگر تراپیستش تشخیص داده بود دیگر نیازی به این جلسات نیست.

هنوز هم گاهی یاد البرز می افتاد ولی در حد یک خاطره! نه ناراحت میشد نه خوشحال!

به سرعت هم با شیوه هایی که تراپیستش برای تغییر حال و هوا در چنین مواقعی بهش آموزش داده بود، خود را از آن موقعیت بیرون می آورد.

محل کارش را عوض کرده و به جایی نزدیک خانه شان نقل مکان نموده بود . همین هم حالش را بهتر از قبل کرد.

جایی جدید، مشتری های جدید و از همه مهمتر نزدیکی به خانه که باعث میشد پدر یا مادرش در طول ساعت کاری به آتلیه بیایند و چای یا تکه ای میوه مهمانش کنند.

داراب همان روزی که از محضر بیرون آمدند نفس عمیقی کشید و گفته بود که دیگر چیزی از خدا نمی خواهد، چرا که امروز را بهترین روز عمرش می داند.

صدها بار دریا را خطاب قرار داده و گفته بود که حس غرور می کند از اینکه جلوی البرز و خانوادهاش درآمده است.

هنوز هم می گفت به او افتخار می کند که آن روز چنین استوار جلوی آن ها ظاهر شده بود.

همه چیز در حالتی مناسب و آرام پیش می رفت.حال هر چهار نفرشان خوب بود و دریا دلیلش را پدرش و نحوه ی برخوردش را با این مسئله می دانست.

اینکه دقیقا همان شب از داراب خواسته بود فرحزاد بروند تا جشن بگیرند. تا توانسته بود برایشان از خاطرات خنده دار جوانی و اوایل ازدواجشان گفته بود.

حتی برخلاف کاری که هرگز نمی کرد، قلیان سفارش داده بود و سعی کرد بکشد که با سرفه های ممتدش خنده را بر لبانشان جاری ساخت…

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید