دانلود رمان دو کام حبس به قلم سدنا بهزاد با لینک مستقیم
رمان دو کام حبس نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، درام
تعداد صفحات : ۲۴۵۲
خلاصه رمان :
دانلود رمان دو کام حبس… لیلی وکیل دون پایه ایست که تصمیم می گیرد تا قید عشقش به همسرش را بزند و از او جدا شود. پس از جدایی، وضعیت پیچیده ای میان کار و رابطه عاشقانه اش به وجود میآید که با ورود مردی که با کمک به لیلی، حس خوبی به آن می دهد، رابطه شان کم کم صمیمی شده؛ اما با پیدا شدن سر و کلهی همسر سابق لیلی، این صمیمیت زیاد دوام نمیآورد و…
رمان پیشنهادی شایسته:
دانلود رمان مامان من خوبم به قلم رویا قاسمی با لینک مستقیم
دانلود رمان آیدا به قلم فریحا با لینک مستقیم
دانلود رمان آوای درنا به قلم زینب ایلخانی با لینک مستقیم
قسمتی از دانلود رمان دو کام حبس
شکست نور را در چشم هایش دیدم. قلبم چیزی شبیه به گریه را جشن می گرفت و یادم می اورد که به چشم هایم بدهکارم؛ چند شب خواب و چند لیتر گریه!
دستم را رها کرد ایستادم تکانی به پاهایم دادم یک قدم برنداشته ام که صدای باز شدن در ماشین را می شنوم.
قدم بعدی را محکم تر برمی دارم و منکر تیزی گوش هایم نمی شوم می خواستم حتی اگر زمزمه ای هم کرد با جان دل گوش بدهم؛ اما جای همه این ها اسمم را صدا زد: ليلى؟
از پس درخت بید مجنونی که برگ هایش روی صورت او می افتاد، نگاهش کردم.
یادت نرفته که هنوز برام عزیز ترینی؟
تو عزیز ترینت را از خودت جدا می کنی؟ لبخند زدم. اگر چه دیگر می روی…
اگر چه دیگر تا خود صبح پیامک های مزه پرانیت را نمی خوانم.
اگرچه که عکس عروسی مان را تکیه به کمد اتاق نگاه می کنم؛ اما… مسیر رسیدن تا سر کوچه را قدم زدم.
قدم هایی که محکم نبود. دقیقا شبیه زنی ست که خبر مرگش را زودتر از رسیدن به سن سی سالگی اعلام کرده اند. گفته اند؛ کارهایی که دوست داری را انجام بده…
دستم را برای گرفتن تاکسی بالا نیاوردم. نمی خواستم زودتر از اینجا بروم…
پرونده را به سینه ام چسباندم و به سختی موبایلم را از جیبم بیرون کشیدم.
بادیدن پیامش در دلم پایکوبی شد. خنده دار است که دلم به ساز او می رقصد!
پیامش را باز کردم “یه خونه نزدیک محل کارت به اسمت زدم چند سال پیش برای تولدت سر خود این کارو کردم اگه پیش شیما راحت نیستی میتونی اونجا بد بگذرونی.
خونه مامان بزرگ هم تا این خونه نهایت نیم ساعت راهه. مراقب خودت باش لیلی…
میتونم امیدوار باشم به اینکه حواست به خودت هست و دیگه منتظر من نیستی.”
خط آخر را دوباره خواندم. دوباره خواندم و بی خیال اشک هایی شدم که مقنعه ام را کثیف می کرد.
کاش امیدوار نباشد که حواسم به خودم است و دوباره پیامک های حرص دارش را بفرستد!
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید