منوی دسته بندی
دانلود رمان مات (جلد دوم) به قلم فرناز احمدلی با لینک مستقیم

دانلود رمان مات (جلد دوم) به قلم فرناز احمدلی با لینک مستقیم

دانلود رمان مات (جلد دوم) به قلم فرناز احمدلی با لینک مستقیم

رمان مات (جلد دوم) نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات : ۳۲۱

خلاصه رمان :

دانلود رمان مات… ساواش رستمی مردی ثروتمند و‌جذاب که همه ازش میترسن و حساب میبرن مردی که فکر میکنه هیچوقت گول نمیخوره تا وقتی که پای رها به زندگیش باز میشه. رها زنی ۲۳ ساله موفق و مستقل که یکبار ازدواج کرده و به دلیل خیانت همسرش جدا شدن. رها عاشق بچه‌ست ولی دیگه نمی‌خواد ازدواج کنه، پس تصمیم می‌گیره بدون ازدواج بچه دار شه!!!

پیشنهاد ما:

دانلود رمان هشتگ به قلم نگار.ق با لینک مستقیم

دانلود رمان بهاری که باران نبارید به قلم راضیه خیرآبادی با لینک مستقیم

دانلود رمان آمیخته به تعصب به قلم رضوانه با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان مات

ساواش : پس می شناسیش؟!؟ نیما دستی به موهای بهم ریختش کشید: اره کثافت قاطی این پروندست لازم نیست تو بهش فکر کنی خودم گیرش میندازم.

ساواش با اخم سرشو تکون داد: نه می خوام این یکیو خودم بگیرم کاری به پرونده ندارم همونطور که بهت قول داده بودم بدون گفتن بهت کاری نمی کنم.

ولی ارشو بسپار به خودم بزار کارشو یسره کنم می خوام انتقام بلاهایی که سر رها آورده رو بگیرم.

نیما با جدیت بهش خیره شد خیلی کم پیش میومد انقد جدی شه. _نه ساواش نمیشه اصلا نباید سمتش بری ما داریم طبق نقشه هامون پیش میریم اگه یه سوتی کوچیک بدیم همه چی میره رو هوا.

ساواش کلا دستی میون موهاش کشید دلش نمی خواست تلاشای این همه آدمو نابود کنه مخصوصا اینکه خودشم این چند سال خیلی واسه حل این پرونده و پیدا کردن آدمای گذشتش تلاش کرده.

_چقد دیگه مونده تا تموم شه؟؟!؟! سوال سختی بود.

نیما: نمیدونم ساواش، هیچ تایمی نمی تونم بهت بدم خودت که بهتر میدونی چجوریه هربار که میگیم داره تموم میشه داریم می رسیم به تهش باز یه چیز جدید پیدا میشه و همه چیزو بدتر پیچیده می کنه.

ساواش: آرشو تو بیمارستان دیدیم. نیما پوفی کشید: میدونم، حتما اون موقعی بوده که رفته بود ناردونه رو ببینه.

ساواش: ناردونه کیه؟؟! نیما: نمی شناسیش یکی از کساییه که داره تو این پرونده کمکم می کنه. ساواش: کسی که داره کمکت می کنه تو بیمارستانه؟!؟!؟

نیما: اره یکی از بیماراش بهش آسیب زده بود اما الان حالش خوبه. ساواش: کارش چیه؟!؟!؟ نیما دستی به گردنش کشید دلش نمی خواست وارد این موضوع شه…

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید