منوی دسته بندی
دانلود رمان برگ زیتون به قلم سارا جمشیدیان با لینک مستقیم

دانلود رمان برگ زیتون به قلم سارا جمشیدیان با لینک مستقیم

دانلود رمان برگ زیتون به قلم سارا جمشیدیان با لینک مستقیم

رمان برگ زیتون نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات : ۱۴۵۱

خلاصه رمان :

دانلود رمان برگ زیتون… نگار زنی جوان که بعد از مرگ شوهرش مجبور میشه برای حضانت دخترش، صیغه ی برادر شوهری بشه که ناتوانی داره و.. در این بین برادر سومی وجود داره که قبلا به نگار دست درازی کرده و همچنان طمع بیوه ی برادرش رو داره.

پیشنهاد شایسته برای شما:

دانلود رمان آدمای شهر حسود به قلم ماهور ابوالفتحی با لینک مستقیم

دانلود رمان این من بی تو به قلم حدیثه ورمز با لینک مستقیم

دانلود رمان تاریکی شهرت به قلم صدیقه مرادی با لینک مستقیم

قسمتی از داستان رمان برگ زیتون

نزدیک ساعتای یک ظهر بود که بازنگ آیفون از خواب بیدار شدم و اول از همه نیاز رو چک کردم.

نیاز به تعویض پوشک داشت و هنوز خواب و حتی یه ذره هم تکون نخورده بود.

کسی که پشت در بود انگار خیلی عجله داشت، چادر رنگیم رو برداشتم و به سمت آیفون رفتم.

با دیدن بابا پشت در، یه لحظه دست مکث کردم و بیخیال باز کردن در شدم.

یجورایی بابت دیشب ناراحت بودم و نمی خواستم که بدونه من كجام؟! چون عملاً داشت من رو طعمه می کرد تا پسرش رو نجات بده!

بابا از منتظر موندن که خسته شد رفت و منم سریع به آریو پیام دادم تا بهش اطلاعی نده که من کجا هستم.

حسابی دلم ازشون گرفته بود. وقتی مجبور شدم صیغه ی آریو بشم با شرمندگی گفتن که پول ندارن برام وکیل بگیرن و اوضاع هم طوری نیست که دادگاه حضانت رو به ما بده.

حتی بدون این که یه کلمه پرس و جو کنن! مگه میشه من مادرش زنده باشم و دخترم رو بقیه بزرگ کنن؟!

خودم هم که گیج و منگ بودم و این راه رو بهترین و درست ترین می‌دیدم.

اما حالا که یه وکیل پیدا کردن تا کارای پسرشون رو انجام بده، قضیه عده رو بهونه کردن تا با جدایی من از آریو، بتونن برای برادرم وکیل بگیرن.

کنار نیاز نشستم مشغول تعویض پوشکش شدم که چشم باز کرد و بهم خندید.

لبخندش رو بوسیدم و زمزمه کردم – تو چرا انقدر آرومی دورت بگردم؟

انگار نیاز می دونست بعد از آریان مادرش خیلی تنهاست و پشتوانه ای نداره؛ برای همین ساکت بود و اذیت نمی کرد…

پوشک و لباسش رو عوض کردم؛ بهش شیر دادم و جلوی تلوزیون نشستم تا دخترم اولین کارتونش رو ببینه.

گرسنه م نبود، برای همین تا برگشتن آریو مشغول کارتون دیدن شدم و کم کم نیاز به بغل خوابم برد.

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید