دانلود رمان آدمای شهر حسود به قلم ماهور ابوالفتحی با لینک مستقیم
رمان آدمای شهر حسود نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : ۷۶۲
خلاصه رمان :
دانلود رمان آدمای شهر حسود… یه دخترِ یتیم هیجده ساله که با خالهاش زندگی میکرد، شد عروسِ حاج احمد سیف، مردی که یه دنیا سرش قسم میخوردن ولی رضا این دختر رو نمیخواست! چون زنش تازه مرده بود؛ چون یه بچهی یه ماهه رو دستش مونده بود ولی بهش احتیاج داشت و کمکش کرد و کم کم این دختر شد همه چیز پسر حاجیمون…
3 رمان برتر شایسته:
دانلود رمان این من بی تو به قلم حدیثه ورمز با لینک مستقیم
دانلود رمان تاریکی شهرت به قلم صدیقه مرادی با لینک مستقیم
دانلود رمان کد آبی به قلم مهدیه افشار با لینک مستقیم
قسمتی از داستان رمان آدمای شهر حسود
– حاج آقا امر کردن اگه فکر کردی همینطوری الا بختکی دختر میدیم به شما سخت در اشتباهی!
تشریف می برید گل و شیرینی می خرید و انشالله فردا شب واسه خواستگاری خدمت میرسین!
دهنم باز مونده از تعجب در واقع باید بگم کرک و پرم ریخته از این حجمه ی اهمیت دادنشون به من و خب البته که این بخش شنگول ذهنمه که خودش رو زده به تعجب کردن
و در اصل قلبم اینو میدونه که من لایق ترحمم و خب… بگذریم، پس فعلا که حالم خوبه ترجیح میدم همچنان تعجب کنم.
رضا خیلی جدی و با اخم های در هم دهن کجی میکنه و میگه: حاج آقاتون اگه سر شوهر دادن دخترای خودشم حساسیت به خرج می داد الان عنترترین آدمای روی زمین دوماداش نبودن.
لبش رو روی زبونش میکشه و خیلی عصبی حینی که سرش رو ریز اما تند تکون میده منتظر جواب حاج خانمه.
حاج خانم هم با خنده شونه بالا میاندازه و میگه: من تقصیری ندارم مادر، امر حاج آقا رو واست نقل قول کردم.
– من اینو نمیگیرمش اصلا…
من هم به حاج خانم کمک میکنم و با خنده ام بیشتر میرم روي مخش و میگم: اینو که به درخت میگن.
توي سکوتِ پر از حرصش بهم نگاه میکنه و گوشه ی لبش رو می جوا!
من هم باحفظ همون خنده روی لبم میگم: شما نبودی التماس می کردی تیریخدا با من ازدواج کن؟!
حاج خانم دست روی شونه ام میذاره و میگه: دلتم بخواد.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید