دانلود رمان تلاطم ماهی ها به قلم زهرا لاچینانی با لینک مستقیم
رمان تلاطم ماهی ها نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۸۰۸
خلاصه رمان تلاطم ماهی ها:
دانلود رمان تلاطم ماهی ها… -ساعت ۱۱ میام دنبالت. حواست باشه نعشه نباشی گوه بزنی به همه چیز. مرد قوز کرده پای ستون ابری از دود درست کرد. دست روی پلک های چروکیده و خشکیده اش گذاشت. -خیالت تخت داداش. داش اصغر به وقتش قِرقیه، قرقی! مرد جوان دستی به کلاه لبه دارش گذاشت. فندکاش را از شلوار شش جیباش بیرون کشید و در حالی که یک پایش خم و تکیه بر درخت بود، سیگار را بين لب هایش گذاشت و آتش زد ...
رمان های پیشنهادی شایسته برای خوانندگان رمان تلاطم ماهی ها:
دانلود رمان هوژین به قلم مرجان مرندی با لینک مستقیم
دانلود رمان دره رویاهای سرگردان به قلم مائده فلاح با لینک مستقیم
دانلود رمان قرارمان کنار رازقی ها به قلم مریم عباسقلی با لینک مستقیم
بخشی از دانلود رمان تلاطم ماهی ها در سایت شایسته بخوانید:
فکر فرهاد و آن لحظات نفس گیر در سرش به پرواز درآمد.
امشب آخرین سنگرش میخواست روی سرش خراب شود.
در تمام آن لحظاتی که فرهاد دیوانه وار پا روی پدال گاز گذاشته بود با خودش واگویه کرده بود که زنده به شمال برنمی گردد.
حالا چراغی روشن شده بود خدایش رحمش کرده بود و همه چیز درست بر لبه پرتگاه سقوط عوض شوه بود.
اما ریرا میدانست دیگر آدم نمی شود.
امشب همه چیزش را گرفته بودند و دوباره با منت پس اش داده بودند اما دیگر حس نا امنی در جانش ریشه کرده بود.
حس اینکه نمیتواند خودش چیزی را نگه دارد.
با رسیدن مامورها اگر چه از چنگ فرهاد گریخته بود اما این را هم فهم کرده بود که اگر مامورها نبودند همه چیز تمام می شد.
ریرا دستانش را باز کرد و به پنجه های گوشتی اش نگاه کرد که قدرت استخوان هایشان اندارهی شکستن چند شاخه بود.
احساس ضعف داشت. احساسی که نشانش میداد اگر فرهاد بخواهد همه چیز را خراب کند برایش اندازه چند پلک زدن زمان میبرد.
واقعیت اینکه فرهاد با خشمش می تواند تمام زحمت هایی که این چند سال کشیده را به باد دهد، ته ماندهی قوت زانوهایش را گرفته بود.
مسخ اش کرده بود. انگار ناگهان کسی_واقعیت اینکه چقدر در مقابل مردان ضعیف است را توی صورتش تف کرده بود.
فکر اینکه همهی مردان میتوانند راه را برای زنان باز کنند تا زندگی را بسازند اما در نهایت این قدرت را داشته باشند،
که هرگاه دلشان خواست سد زنان شوند، برایش سنگین آمده بود و فرهاد امشب این را ثابت کرده بود که اگر بخواهد میتواند هر چه ریرا ریسته را پنبه کند.
همین فکرها دست و پایش را بی حس کرده بودند …
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید