منوی دسته بندی
دانلود رمان رثا به قلم زهرا ارجمندنیا و دریا دلنواز با لینک مستقیم

دانلود رمان رثا به قلم زهرا ارجمندنیا و دریا دلنواز با لینک مستقیم

دانلود رمان رثا به قلم زهرا ارجمندنیا و دریا دلنواز با لینک مستقیم

رمان رثا نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، سیاسی

تعداد صفحات : ۱۲۲۷

خلاصه رمان رثا:

دانلود رمان رثا… امیرعباس سلطانی، تولیدکننده‌ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین او و امیرعباس، رازی بزرگ پنهان است. رازی که به گذشته، به یک زخم… و در نهایت به یک دلدادگی منجر شده. رازی که حالا بعد از هشت …

پیشنهاد ادمین سایت شایسته برای دانلود رمان:

دانلود رمان پارازیت به قلم زینب عامل با لینک مستقیم

دانلود رمان ارتیاب به قلم بهار اسدپور با لینک مستقیم

دانلود رمان خط خورده به قلم مهسا زهیری با لینک مستقیم

بخشی از دانلود رمان رثا

” پروانه ” وقتی به خانه ی عمه برگشتیم هرکداممان در گوشه ای از حیاط افتادیم. از شدت استرسی که در همین نیم ساعت چهل دقیقه گذرانده بودیم، فشارمان افتاده بود.

پسرها که دور حوض جمع شدند و آقا ولی و عمو ابراهیم هم کنار همدیگر پای سفره ی دست نخورده ی شام نشستند. آب قندی که محدثه برای زهرا آورد را از دستانش گرفتم و آرام هم زدم.

– توام رنگ نداری. جرئت نکردم همراهتون بیام. مردم و زنده شدم تا سجاد زنگ زد . روسری ام را به صورتم کشیدم و تکیه به دیوار حیاط دادم. خدا رحم کرد…

اگر آتش به خانه می رسید چه بلایی سر زهرا و بچه اش می آمد؟ – برو به زهرا برس، صفوراخانم هم خیلی ترسیده… ببین اگر حالش خوب نیست ببریمش درمونگاه.

خنده ای کرد و به جایی که زن عموهایش دور هم جمع شده بودند، نگاهی انداخت. – اینقدر پشت سر عروس بیچاره اش گفت که نزدیک بود خونشون آتیش بگیره.

بذار یکم فشارش بیفته… تا اون باشه غیبت همه رو نکنه. از دست زبان دراز و چموش محدثه فقط میشد خندید.

در همین چند سالی که در خانه ی عمه مطهره ام زندگی می کردم و رابطه ام با محدثه صمیمی تر از قبل شد، جز خوبی و احترام از هیچ کدامشان چیزی ندیده بودم.

هرچند… صفورا همسرعموی محدثه، با حرف هایش گاهی دلخورم می کرد و باعث رنجشم میشد اما محبت بزرگ تا کوچک این آدم ها،

باعث شده بود خودم را عضوی از خانواده پر جمعیتشان بدانم.

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید