منوی دسته بندی
دانلود رمان شاهنشاه مافیا مترجمان شیلا، مبینا، زهرا با لینک مستقیم

دانلود رمان شاهنشاه مافیا مترجمان شیلا، مبینا، زهرا با لینک مستقیم

دانلود رمان شاهنشاه مافیا مترجمان شیلا، مبینا، زهرا با لینک مستقیم

رمان شاهنشاه مافیا نسخه کامل

موضوع رمان : عاشقانه، مافیایی

تعداد صفحات : ۳۶۹

خلاصه  رمان شاهنشاه مافیا :

دانلود رمان شاهنشاه مافیا… مردم میگن کارما بده اما اون به  جز خوبی چیز دیگه‌ای برای من  نداشته، و بخاطر اینم نیست که من مرد خوبی ام. هر کاری توی زندگیم کردم، دلایل خودمو داشتم. دزدی کردم، زورگیری کردم، حتی ادم کشتم.

چندتا چیز هست که خط قرمزم حساب میشه و باهاشون سر و کاری ندارم،  مثل زنا، بچه ها و مواد. اما تو بقیه چیزا دستام پره پره… وقتی که تو رییس باشی، باید همچین کارایی بکنی. با هر کار سیاهی، متوجه سنگینی اعمالم بودم اما هیچوقت مجبور نبودم برای کسی توجیه کنم‌. و حالا، برای اولین بار توی زندگیم باید دلیلشو توضیح بدم.

پیشنهاد شایسته بعد از دانلود رمان شاهنشاه مافیا

دانلود رمان جوهر سیاه به قلم فرشته تات شهدوست با لینک مستقیم

دانلود رمان رام نشدنی از مترجم آیدا (Aixi) با لینک مستقیم

دانلود رمان ژینو به قلم هاله بخت یار با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان شاهنشاه مافیا

وقتی به اتاق برگشتم تئا رو روی، تخت در حالی که سرش و توی دستاش گرفته بود پیدا کردم.

وقتی ورود منو دید سرش رو بالا می‌ گیره و درد و عصبانیت سراسر صورتشو فرا گرفته. در رو پشت سرم می‌بندم و قدمی به سمتش برمی‌دارم و به این فکر می‌کنم که چه کسی می‌تونست در این مدت کوتاهی که دور بودم بهش آسیب برسونه. وقتی نزدیکتر میشم از روی تخت بلند می‌شه و با بغض بهم خیره میشه.

اونوقته که می‌فهمم درد اون رو من ایجاد کردم به نوعی از زمانی که رفتم تا زمانی که برگشتم، این کار و باهاش کردم.

-بهم بگو چه اتفاقی افتاده درستش می‌کنم. من هر چیزی که اشتباه باشه رو اصلاح می‌کنم.

دست هام رو دراز می‌کنم کف دستامو بالا می‌برم اما وقتی بهشون نگاه می‌کنه حالت صورتش به نفرت تغییر می‌کنه.

-نزدی ک من نشو.

دست هاش رو روی هم می‌زنه و چونش را به نشانه فکر کردن بالا می‌گیرد.

-فکر می کنی اگه انجام بدم چه اتفاقی می‌افته؟

می‌پرسم و یک قدم میرم جلو می‌،خوام بینم تا کجا این کارو ادامه میده!

-نمی‌خوام بهم دست بزنی.

وقتی صحبت می‌کنه حاضر نیست نگ اه کنه بهم.

-خیله خب بیا به لحظه بگیم بهت دست نمی‌زنم حالا میگی مشکلت چیه؟ الان این یکی از همون حرفای زناییه که میگن خوبم در حالی که اوضاع خیته؟

چشماش به چشمام خیره شد و من نمی‌تونم از نگاهی که به من می‌کنه خندم نگیره. می‌تونست از چشما ش آتیش پرتاب بکنه، من خاکستری بیش نمی‌شدم.

-قطعا که وقتشو نداریم که بهم بگی عصبی هستی یا نه.

به سمت کمد میرم و اولین لباس جلویی رو بر می‌دارم. این یه علای، فلزیه که از هر جهتی می‌درخشه.

-بهت گفتم آماده بشو، اما مشخصه که انقدر سرت شلوغ بوده که عصبانی نباشی و نمی‌تونی این کارو انجام بدى …

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید