منوی دسته بندی
دانلود رمان رام نشدنی از مترجم آیدا (Aixi) با لینک مستقیم

دانلود رمان رام نشدنی از مترجم آیدا (Aixi) با لینک مستقیم

دانلود رمان رام نشدنی از مترجم آیدا (Aixi) با لینک مستقیم

رمان رام نشدنی نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، خارجی

تعداد صفحات : ۸۳۰

خلاصه رمان رام نشدنی:

دانلود رمان رام نشدنی… همه دنیا فکر می‌کنن ما معشوقه همیم اما اون برادر سوپر استار منه! همه چیز از جایی تغییر می‌کنه که کارگردان مشهور، دیمین سوج، وارد زندگیمون می‌شه و فکر می‌کنه من کسیم که به خاطر پول و شهرت با سوپراستار بزرگ تن دادم. دیمین به خاطر رابطه‌های کنترل نشده و زیادش معروفه و حالا، انتظار داره با جاذبه‌های جذابش اغفالم کنه و با وجود پونزده سال اخلاف سن، منو برای خودش می‌خواد، غافل از اینکه …!

پیشنهاذ ما

دانلود رمان ژینو به قلم هاله بخت یار با لینک مستقیم

دانلود رمان ارس و پریزاد (جلد اول) به قلم زینب رستمی با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان رام نشدنی

درست وقتی که در باز شد کیت خودش را به کناری کشید. جیمز گفت:

-آه دیمین خیلی خوشحالم که تونستی بیای امیدوارم از مهمونمون پذیرایی کرده باشی کیت!

سینی قهوه را دید.

-آه بله، می‌بینم که این کار رو کردی خب خوشحالم که اینجایی دیمین، بهتره به نوشیدنی هم بنوشیم.

دیمین اخم کرد:

-یه نوشیدنی؟ قراره چیزی رو با هم جشن بگیریم؟

جیمز لبخند زد:

-هممم! چیزی در مورد ازدواج نگفتی کیت؟

دیمین با لحن تندی گفت:

-کدوم ازدواج؟!

جیمز دستش را به دور شانه های کیت حلقه کرد:

-ازدواج من مرد پیر…!

یا خوشحالی این را گفته بود.

کیت با وحشت از صورت برادرش به صورت دیمین نگاه کرد، کاملا آگاه بود که جیمز از قصد طوری نشان داده که انگار قرار است آن دو با هم ازدواج کنند. از چهره شدیدا عصبانی دیمین می‌توانست متوجه شود که جیمز موفق شده است. قلبش از ترس فرو ریخت.

متوجه بود که جیمز فقط می‌خواهد از او محافظت کند، ولی زمان اشتباهی را برای این کار انتخاب کرده بود. دیگر دلش نمی‌خواست از او در مقابل دیمین محافظت شود، فقط می‌خواست اجازه دهد اتفاقاتی بینشان بیفتد.

از چهره مصمم جیمز می‌توانست بگوید که او اصلا قصد ندارد اجازه دهد این اتفاق بیفتد. و هر کاری می‌کند تا جلوی او را بگیرد. در آن لحظه لبخندی به کیت زد، ولی از ته دل نبود…

-بله، من بالاخره تسليم شدم. بالاخره فهمیدم که دیگه نمی‌تونم بدون اون زندگی کنم.

دیمین کوتاه و عصبانی گفت:

– یهویی شد دیگه؟

-نه اونقدر یهویی اون مدت زیادیه که توی زندگی منه …!

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

این رمان صرفا جهت معرفی بوده و برای تهیه فایل به نشریه مربوط مراجعه کنید

به این رمان امتیاز دهید