خلاصه:
یگانه دختر یتیمی هستش که پیش خانواده ی خوبی زندگی می کنه. پسر خانواده شهاب، دچار بیماری اعتیاد هستش و همین مسئله خانوادش رو حسابی ناراحت کرده. مادر شهاب روی حساب محبت های بی دریغی که به یگانه کرده، ازش می خواد به خونه ی شهاب بره و ازش پرستاری کنه…
در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده،
نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل
احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز هم روش های سنتی توی همه چیز دارن و پدربزرگش،خلیل،
رازی پیش جهانگیر احمری داره که نوا رو کنجکاو کرده
نام رمان: روز نود و سوم
♦ ژانر رمان: اجتماعی و عاشقانه
♦ تعداد صفحات: 564
امیرمحمد یه پسر بیست و نه ساله است که به خاطر ناتوانی ای که در ازدواجش داشته ،همسرش ازش جداشده و اون بعد طلاق به فکر درمان خودش میفته ؛دوره درمان که تموم میشه پزشک و روان شناسش بهش پیشنهاد میدن که قبل ازدواج مجدد مدتی خانومی رو عقد موقت کن تا از درمان خودت مطمئن بشی و بعد ازدواج کن حالا امیرمحمد کی رو انتخاب میکنه….؟ / پایان زیبا
نویسنده: سحر نصیری
ژانر رمان: عاشقانه
امیر کورد آدمی است که در زندگیش مرد بار آمده و همیشه حامی بوده!
یه کورد مرد واقعی، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یک پـهلوونه!
یه مرد ذاتا آروم که اخلاق های بد و خوب زیادی داره! بعد از سال ها برمی گرده تا بدهیش رو به این مردم ادا کنه، ولی…
به دختری برمی خوره که قدر یه دنیا ازش فاصله داره و مرز بینشونه.
دختری که ناحقی زیاد کشیده و امیر کورد قراره بشه پشت و پناهش!
بر بستره ی غلیظ گناهان خود دست می کشم و با انگشت بر روی ان چنین مینویسم : گناهکار ، گناهکار ، گناهکارم من!
خدایا گناهکارم!
جز این واژه ای بر خود و اعمالم نتوانم گذارم ، چه کردم ! در این دنیای بزرگ بین ادم هایی که کم و بیش خود به آغوش گناهان من روی آوردند.
من کیستم! آیا تنها یک گناهکار! کسی که با ریا خوی گرفته بود ، با دروغ برادری می کرد ، با نیرنگ های فراوان این و آن را فریب می داد.
من آرشام ، کسی هستم که لقب گناهکار را روی خود گذاشتم ، آری تنها خود می دانم و خدایم!
من چه هستم ؟ به راستی من کیستم خدایا ؟ بنده ی خاطی تو ؟
من ارشام ، کسی که معنای اسمش به قدرت وجودش بهایی پرداخته ، من گناهکارم ، از خلاف و گناه ابایی ندارم چون این راه را خود انتخاب کردم…
رمان: در آغوش مهربانی
نویسنده: arameshgh20
ژانر: عاشقانه، طنز
موضوع: اربابی
تعداد صفحات: ۷۱۴
داستان در مورد دختری به نام روژانه که یه دختر شر و شیطون و در عین حال مهربونه… این دختر هیچوقت اجازه نمیده حقش پایمال بشه و اگه ببینه حق کسی رودارن به زور میگیرن از اون طرف هم دفاع میکنه… داستان از اونجا شروع میشه که پدر و مادر روژان فوت کردن و وکیل خونوادگی که دوست صمیمیه پدر روژان بود میاد در مورد رازی صحبت میکنه…
یه دخترشیطون ودیوونه به اسم رها شایان یه پسر شیطون به اسم رادوین رستگار هم کلاسی هایی که سایه هم دیگه رو با تیر میزنن رهابه شدت از رادوین متنفره و این تنفرباعث میشه که واسه اذیت کردنش نقشه های مختلفی بکشه البته این وسط رادوینم ساکت نمی شینه و هرکاری می کنه تاحرص رهارودربیاره این نقشه کشیدناواذیت کردناوحرص دادناباعث میشه که اتفاقای خنده داری بیفته….
همه چیز خوبه وزندگی به خوبی می گذره اما به دلیل یه سری ازمشکلات،رها مجبورمیشه ازخانواده اش جدابشه وتویه خ و نه دیگه زندگی کنه اماباورودش به خونه جدید …
داستان روایتگر زندگی دختری به اسم گلیست که در شهر دیگری جدا از خانواده خود پرستار است.
ورق زندگی گلی زمانی برمیگردد که یک شب بالاجبار برای رساندن خود به پدر مریضش سوار ماشینی میشود و در تاریکی شب اسیر دست چندین متجاوز میشود و در همان زمان مردی به کمکش میآید که میشود ناجی و بعد میشود درد…
آیا درمان هم میشود؟
داستان زندگی جوانی به نام آرتام و مشقتهایی که در مسیر زندگیاش بر اثر ظلم متحمل میشود را به تصویر میکشد ، انسان از ابتدای خلقت تا به امروز همواره در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی است که او را به سوی پیری، صورتی خط افتاده، دستانی لرزان و نگاهی آشفته به مرگ میکشاند، زندگی مملو از وقایع عجیب و غریب و غیر قابل تصور است و انسان با سپری کردن عمر در این دنیا بیش از پیش درمییابد که حقیقت زندگی پر از مشکلات بزرگ و توضیح ناپذیری است که زمین را در هم ریخته و بیبرنامه نشان میدهد …
دانلود رمان لالایی مادرانه از پگاه مرادی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نام رمان لالایی مادرانه
نویسنده رمان پگاه مرادی
ژانر رمان عاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه ۸۵۴
داستان دختری به نام پریسا که زندگی اش بی دغدغه و در آرامش می گذرذ اما یکباره با ورود بچه خواهرش دستخوش تغییراتی می شود …
بخشی از دانلود رمان لایی مادرانه:
به یاد دارم از وقتی چشم باز کردم آن ها همیشه کنارمان مانند اعضای خانواده حضورشان پررنگ بود … همیشه خانه یکی بودیم ، چه آن زمان که مادر بود و چه حال که نیست خاله بود و همیشه مادرانه هایش را خرجمان می کرد وقتی بود کمتر دلتنگی مادر را می کردم …. به سوی اتاق رفتم و لباس هایم را عوض کردم . در آینه به تصویرم نگریستم صورت گردی داشتم