بوی گس تعفن، عطر تلخ مرگ و بوی نای تنهایی، مزاج بیحس زندگی را کر کرده بود. در فنجان عاری از سیاهی، فال دستان بیگناهی درآمده که چرکین به هرسو چنگ میانداخت. مرگ؛ واژهی نابی که در خانهای تنگ، میان دستان بیحسی که بلور اشک از انگشتانش غلتیده میشد، بدل به زندگانی بود و خواب؛ مصیبتی که وهله را برای شکار حقایق در صید نگاهی نگران، باز میکرد.
پای خواببازی که به میان میآمد، فریاد سکوتهای خفه در حنجره، حواس را کیشومات میکرد و افسار را به دست خوابگری میداد که نگاهش گیر نگاههای زخمخوردهی روزگار بود. ورق بُر خورد و قرعه به نام سرباز حاکم بر بازی افتاد که مشتش در گره کور طالعی نحس برده بود. ته این قرعه بالاتر از سیاهی بدل بود و سرش منتهی به تکگل ساقهشکستهای که گویا کلامش خفه در نگاههای پرحرفی بود که آفتاب، رنگ سکوت را به مردمکهای ترسیدهاش حکم میزد.
نودهشتیا اولین و برترین کتابخانه مجازی ایران است که سالیان سال به حمایت و انتشار آثار نویسندگان نو قلم پرداخته. جهت عضویت در انجمن و شروع نویسندگی از کادر منو ورود به انجمن را انتخاب و جهت حمایت از نویسندگان فایل رمان های فروشی را خریداری کنید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان PDF | نودهشتیا اولین کتابخانه مجازی ایران " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.