دانلود رمان بیوه برادرم
نازگل دختر روستایی که درست وقتی پنج ماه باردار بود، شوهرش و از دست میده و به خواست خان، باید با برادر شوهرش ازدواج کنه. برادر شوهر متعصب و غیرتی که وقتی مخالفت های نازگل و میبینه…
خانم بزرگ اومد سمتم.. -سلام دختر این چه رنگو حالیه… رنگ به رو نداری.. ببینم دیشب خبری بود!!؟ از خجالت سرم رو بیشتر پایین انداختم..-اره… خانم بزرگ نفس عمیقی کشید با غیض گفت: مگه پاک شدی!؟. تو کلش نرفت اخر پسره ی دیوونه.. حوصله شر نداشتم سریع گفتم : چرا پاک شده بودم خانم بزرگ… بخاطر دیشب کمی بد حالم که خوب میشم.. خانم بزرگ زیر لب گفت:
پسره ی دیوونه سر صبح منو دید نگفت کاچی درست کنم…
برای فرداشب استرس داشت. نمی دونست این دختره ی احمق این موقع شب کجا رفته بود. مریم که دید شوهرش اکبراقا دیر کرده نگران شد. از جاش بلند شد. چادرش رو سرش کرد و از خونه رفت بیرون. با دیدن اکبر که به در حیاط تکیه داده و تو فکره نگران شد. سمت شوهرش اکبر رفت و لب زد:
چرا اینقدر پریشونی!!؟
اکبر با صدای مریم از فکر بیرون اومد و تکون شدیدی خورد. کمی ترسید. نفسش رو ول داد و با خشم گفت: -کی می خواستی باشه زن!!؟ کمیل بود اومده بود دنبال مهتاب من نمی دونم اخر از دست این دختر تو چکار کنم. بزور پسره رو رد کردم رفت. الکی گفتم خونه ی لیلاست قول دادم فرداشب ببرمش خونه ی مادرشوهرش… مریم چنگی به گونه اش زد. -اخه مرد چرا قول الکی به پسر مردم دادی چرا
راستشو نگفتی اگه پیداش نکنیم چه خاکی می خوای تو سرت بزنی!!
[…] رمان بیوه برادرم از راحله_bm بصورت PDF […]