دانلود رمان آنتیک نودهشتیا
نام رمان: ماهلین
نویسنده: رویا احمدیان
ژانر: عاشقانه
دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش…
ماهلین
پلکهای پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند.
اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوهای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم می آمد. متوجه شد اتاق حتی پرده هم ندارد و چشمش را روی نور تیزِ آفتاب با اخم بست.
نام رمان: افگار
نویسنده: ف.میری
ژانر: عاشقانه
عاشق بودند؛ هردویشان….!
جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت…
عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد…
افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد ها میزاره و مردی که سال هاست فراموشی گرفته و دیگر هیچ نشانی از آن آبان قدمی عاشق ندارد…
بر بستره ی غلیظ گناهان خود دست می کشم و با انگشت بر روی ان چنین مینویسم : گناهکار ، گناهکار ، گناهکارم من!
خدایا گناهکارم!
جز این واژه ای بر خود و اعمالم نتوانم گذارم ، چه کردم ! در این دنیای بزرگ بین ادم هایی که کم و بیش خود به آغوش گناهان من روی آوردند.
من کیستم! آیا تنها یک گناهکار! کسی که با ریا خوی گرفته بود ، با دروغ برادری می کرد ، با نیرنگ های فراوان این و آن را فریب می داد.
من آرشام ، کسی هستم که لقب گناهکار را روی خود گذاشتم ، آری تنها خود می دانم و خدایم!
من چه هستم ؟ به راستی من کیستم خدایا ؟ بنده ی خاطی تو ؟
من ارشام ، کسی که معنای اسمش به قدرت وجودش بهایی پرداخته ، من گناهکارم ، از خلاف و گناه ابایی ندارم چون این راه را خود انتخاب کردم…
یه دخترشیطون ودیوونه به اسم رها شایان یه پسر شیطون به اسم رادوین رستگار هم کلاسی هایی که سایه هم دیگه رو با تیر میزنن رهابه شدت از رادوین متنفره و این تنفرباعث میشه که واسه اذیت کردنش نقشه های مختلفی بکشه البته این وسط رادوینم ساکت نمی شینه و هرکاری می کنه تاحرص رهارودربیاره این نقشه کشیدناواذیت کردناوحرص دادناباعث میشه که اتفاقای خنده داری بیفته….
همه چیز خوبه وزندگی به خوبی می گذره اما به دلیل یه سری ازمشکلات،رها مجبورمیشه ازخانواده اش جدابشه وتویه خ و نه دیگه زندگی کنه اماباورودش به خونه جدید …
نام رمان: دو کام حبس
نویسنده: سدنا بهزاد
ژانر رمان دو کام حبس: عاشقانه، اجتماعی
– کارو ماهر؛ پسر دورگه ارمنی – ایرانی، همسرش رو طلاق میده تا راحت تر درگیر هدف هاش بشه اما وقتی می فهمه همسرش با مرد معقول و سرشناس که بهترین وکیل تهرانه، رابطه داره؛ کاری می کنه که…
– تکرارش کن!
اخمی می کند و با چشم هایی که سُرخی اش از شدت بی خوابی است، مرا زیر نظر می گیرد:
ـ چه مرگته هان؟