
دانلود رمان بانوی اهورایی از سایت نودهشتیا
مشخصات دانلود رمان بانوی اهورایی از نودهشتیا
📌 نام رمان: بانوی اهورایی
✍️ نویسنده: ناشناس
📚 ژانر: عاشقانه، انتقامی
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
_______
خلاصه دانلود رمان بانوی اهورایی از نودهشتیا:
حنا دختری که برای انتقام خون خواهر دو قلوش وارد باند قاچاق میشه تا انتقامش از رئیس اون باند که اسمش اهورا گذاشته بگیره. تو اون باند لقب بانوی اهورا رو میگیره اما درست زمانیکه …
_____
_____
قسمتی از دانلود رمان بانوی اهورایی نودهشتیا:
آدامس رو از کیفم درآوردم، انداختم توی دهنم و شروع کردم به جویدن و باد کردنش. صدای پاشنهی کفشهام کل عمارت رو برداشته بود، همهی خدمهها برایم سر خم کرده بودند.
پلهها رو بالا رفتم و بدون اینکه در بزنم، وارد اتاق کارش شدم.
– مگه در تویله که اینجوری…
با دیدنم حرفش رو قطع کرد و سریع از جاش بلند شد:
– اه! سلام بانو جان! خوش اومدید، من فکر کردم خدمهست. شرمنده بابت اون لحن حرف زدنم.
– اه! سلام بانو جان، خوش اومدید! من فکر کردم خدمهست، شرمنده بابت اون لحن حرف زدنم.
اخمی بهش کردم و بدون اینکه جوابش رو بدم، به سمت میز کارش رفتم. روی صندلیش نشستم تا حیدر سیستم رو وصل کنه و با اهورا حرف بزنم.
اهورایی که معلوم نبود زن بود یا مرد.
با تغییر صدا و با مهرههای اصلی باندش صحبت میکرد و به هیچکسی اعتماد نداشت.
من؟ منی که سه ساله دارم توی اینجا کار میکنم، هزار بار شکم کرد و امتحانم گرفت.
ولی من حواسم جمع بود تا بعد از سه سال جون کندن، برسم به اینجایی که هستم.
از هزار جور کثافت عبور کردم تا شدم یه مهرهی طلایی. تا شدم *بانو!*
حیدر تماس رو برقرار کرد. بعد از چند بوق، صدا پیچید:
– الو؟ دانلود رمان بانوی اهورایی
آدامسم رو از دهنم درآوردم، خودم رو کشیدم جلو و شروع کردم به حرف زدن:
– سلام ارباب… حال شما؟
– سلام، چه خبر؟
– ارباب، امشب همون مهمونیه که میخواستید. ساعت نه شب، خونهباغ سیروس.
– خوبه… آمادهای؟
– بله ارباب، فقط هدف کیه؟ برم سراغش؟
– پسر کوچیکش. اسمش رادینه…باید همهچیو لو بده.
قهقههای زد و منم همراهش خندیدم.
– چشم، شما جون بخواه.
– هر چی فهمیدی، بعد از مهمونی رأس همون موقع میای و بهم خبر میدی.
بعدش باید بری کیش، واسه قاچاق.
– چشم، ارباب.
– منتظرم.
بعد، بدون اینکه اجازه بده چیزی بگم، تماس رو قطع کرد.
آدامسم رو دوباره انداختم توی دهنم و با نگاه سنگینی به چشمای حیدر خیره شدم. عددی نبود که بخوام بهش رو بدم.
من شده بودم عزیزِ دوردونهی این باند، کسی که هیچکس جرأت نداشت روش حرف بزنه. از جام بلند شدم و بدون خداحافظی از حیدر، از اتاقش بیرون اومدم. پلهها رو پایین اومدم؛ همهی خدمهها به نشونهی احترام سر جاشون ایستادن و برایم سر خم کردن.
امیر جلوی در ایستاده بود. تا من رو دید، در رو باز کرد و با هم از اونجا خارج شدیم.
در ماشین رو برام باز کرد و خودش پشت فرمون نشست. منو تا خونه رسوند و با هم وارد خونه شدیم.
– امیر.
– بله، بانو؟
– برو بهترین کتوشلوارت رو بپوش. میخوایم بریم مهمونی.
– چشم، بانو. دانلود رمان بانوی اهورایی
به سمت پلهها رفتم. بعد از حموم، موهامو که تا کمرم میرسید سشوار کشیدم، بعد اتوش کردم. آرایش کمرنگی زدم و رژ قرمز رو روی لبم کشیدم. ماکسی کوتاهم رو پوشیدم و آروم جلوی اینه چرخ زدم.
______
خلاصه کتاب
مشخصات دانلود رمان بانوی اهورایی از نودهشتیا
📌 نام رمان: بانوی اهورایی
✍️ نویسنده: ناشناس
📚 ژانر: عاشقانه، انتقامی
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه دانلود رمان بانوی اهورایی از نودهشتیا:
حنا دختری که برای انتقام خون خواهر دو قلوش وارد باند قاچاق میشه تا انتقامش از رئیس اون باند که اسمش اهورا گذاشته بگیره. تو اون باند لقب بانوی اهورا رو میگیره اما درست زمانیکه ...