دانلود رمان شرکت عشق نودهشتیا
قسم به نام تو یادت نشد جدا از من گرفت دست تورا پس چرا خدا از من؟ چنان بسوی تو با سردویدماز سرشوق که روی برف نماندست ردپا از من
مقدمه
منم ان دختر از دیار غم منم ان کس که غم خورد وغم خوار بود
منم ،منم،منم ،تنها منم
تنها یاری رسان خود، منم
خدایا دوستش داشتم
چرا گرفتی دستش را از دست من؟ خدایا من هنوز دوستش دارم
برگردانش…
دانلود رمان شرکت عشق نودهشتیا
دانلود رمان سکوت نودهشتیا
درباره دختری به نام غزل که همراه خواهر کوچک تر خود زندگی سخت و حقیرانه ای را میگذراند…
او با تمام مشقت و سختی میکوشد تا مورد حمله آسیب های جامعه خود نشود…
ناخودآگاه اسیر خاندانی میشود که زندگی حقیرانه خود و خواهرش را زیر و رو میکند و قدم در سرنوشتی پیچیده میگذارد…
و درگیر مثلث عشقی میشود.
او قادر به انتخاب نیست زیرا باید از بین دو رز خوشبو یکی را انتخاب کند و در این بین اتفاقات ناگواری برایش می افتد…!