دانلود رمان عاشقانه صلت
(✿)نام رمان: صلت(✿)
(✿)نام نویسنده:سحر مرادی (✿)
(✿)ژانر: عاشقانه (✿)
حامیا پسری زخم خورده که؛ در سن هشت سالگی پدر و مادرش را در آتشسوزی هولناک خانهشان از دست داده و هر دو دست خودش هم بر اثر سوختگیجراحت زیادی دیده است…حامیا به سرپرستی خاله و شوهر خالهاش در خانهی آنها…بزرگ شده و تنها شرط شوهر خالهاش برای، حامیا این است که به تک دخترش بارش…
بارش ولی دلش ایستادن و یک فصل دید زدنش را می خواست.
_نذار کثیف بشه آقا…
مامان نارینم تموم دونه هاشو با عشق برات سر انداخته. ..دست آزادش به سختی روی شال گردنش نشست و مقابل چشم های تب کرده دخترک چسباندش به لبش پشت در خانه کفش هایشان را کنار هم جفت کردند و با استرسی که سعی در پنهان کردنش داشتند، وارد شدند…
اما همین که حامیا در را پشت سرشان بست صدای عصبی و دادخواه حاج صادق به گوش هر دویشان رسید. -اشتباه بزرگو شما کردی حاج خانم واسطه شدی که وسوسه بندازی به انتخاب دختر من.
مردمک های بارش با ترس و اضطراب عقب برگشتند،
دستش را بالا برد و انگشت اشاره اش را روی بینیاش گذاشت. _هیچی نگو بارش… هیچی.
_آخه!
دسته ی کیفش را به دست بارش داد و بانگاهش خواست که اول او برود و بعد خودش پشت این خواستن سینه سپر کند. _اسم خواستنشون رو نذار وسوسه حاجی… به خاک عزیز کرده ه ام قسم این بچه حرف دلشو به حرمت نون و نمکت هی قورت داد و دم نزده این همه سال. سلام. صدای سلام بارش و عقبش حامیا حواس همگی شان را پرت آمدنشان کرد… نگاه صادق به حامیا خصمانه و به بارش توبیخانه بود …
اگر شما نویسنده رمان هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید میتوانید درخواست حذف ارسال کنید.