سایت اصلی نودهشتیا
نودهشتیا مرجع جامع از بهترین رمان های ایرانی
دانلود رمان میکائیل نودهشتیا

دانلود رمان میکائیل نودهشتیا

(✿)رمان: #میکائیل(✿)

(✿)نویسنده: #پرستو_اسحقی(✿)

(✿)ژانر: #عاشقانه #بزرگسال(✿)

خلاصه رمان میکائیل از نودهشتیا:

با قدم هایی لرزان و خسته؛ تلوتلو خوران از پله ها بالا رفت و دستگیره را پایین کشید و داخل شد. او زنی که روی تخت با لباس خوابی که بود و نبودش هیچ فرقی نداشت را میپرستید. با تیرکشیدن شقیقه‌اش، انگشتانش را به پیشانیاش فشرد و قدم به قدم نزدیک تخت شد. لباس کاریاش را از تنش درآورد و چهار دست و پا روی تخت خزید. موهای کوتاه همسرش را بوسید و انگشتان زخمیاش را روی استخوان گونه‌اش کشید و گوشه‌ی لبش بالا رفت.

پیشنهاد نودهشتیا:

بخشی از دانلود رمان میکائیل نودهشتیا

پارمیدا روی تخت نشسته بود و به شراره که آرایش می‌کرد چشم دوخته بود و به حرف هایش گوش می‌داد.

-دیشب باهام جوری بد رفتار کرد که انگار از گوشه‌ی خیابون جمعمم کرده بود.

-خب من هم به تو هم به میکائیل حق میدم آخه شما دوتا وصله‌ی تن هم نبودید شراره اون زن گرفته و بعد از چندسال دلش بچه می‌خواد توام نمی‌خوای بخاطر بارداری عضله هات بهم بریزه!!

-مردی که عاشق زنشه باید هرچی اون گفت بگه چشم.

پارمیدا پا رو پا انداخت و دهانش را کج کرد:

والا من از اون بدبخت جزء چشم و تلاش برای خوشبختیه تو ندیدم توام زیادی بی‌انصافی.. رژ را روی لب‌هایش کشید و با اخم از آیینه به پارمیدا چشم دوخت: من نمی‌فهمم تو دوست منی یا میکائیل؟!

از روی تخت بلند شد و کنارش ایستاد و دست روی شانه اش فشرد: من دوست توام.. همون پنج سال پیش هم بهت گفتم میکائیل جفت تو نیست اون از خانواده‌ی مذهبی با رسم و رسوم خودشونه توام یک دختر آزاد که اصلا بهشون سازگاری نداری‌ -گمشو مهم علاقه است و گرنه ما با تفاوت ها کنار اومدیم.

-واقعا کنار اومدید؟ پس چرا وضع زندگیت اینه؟!

-بسه پارمیدا امشب رو هم مثل دیشب زهرم نکنید. پاشو بریم…

-بهش گفتی میری تولد؟

-نه باهاش قهرم. پارمیدا هر دو دستش را بالا آورد.

-اوه من حوصله‌ی بحث و جنجال ندارم شرار قهری پیامک بفرست براش بعدا یقه من و داداشم رو نگیره ها…

بازوی اش را گرفت و پشت سرخودش از اتاق بیرون کشید. -سرم رفت از بس حرف میزنی پارمی. پارمیدا جلو و او در صندلی عقب جای گرفت.

-سلام شراره خانم.. چه عجب شما رو زیارت کردیم.

-سلام خوب هستید؟! شما چرا زحمت کشیدید؟ خودمون با آژانس می‌رفتیم!

بهزاد استارت زد و با صدای موزیک را بالا برد.

-منم دعوتم شراره خانم.

نگاه غضبناکش را به پارمیدا که بر تنش تکان‌‌های ریزی میداد دوخت و سری به تاسف تکان داد ماشین را در پارکینگ خاموش کرد و نگاهی به دسته گل انداخت و آن را در دست گرفت …

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: میکائیل
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: پرستو اسحقی
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

هجده − یازده =

درباره سایت
نودهشتیا یک کتابخانه مجازی برای دانلود بهترین رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی بصورت pdf است. در این سایت امکان دانلود رایگان تمامی رمان های جدید و قدیمی برایتان فراهم آمده است. برای دسترسی به رمان های مورد علاقه تان در دسته بندی موجود سایت، بر دسته مورد علاقه خود را(مثلا رمان عاشقانه یا پلیسی یا...) کلیک کنید تا هزاران رمان در ژانر مورد نظرتان در اختیارتان قرار گیرد! با نظرات خود از رمان های مورد علاقتان حمایت کنید.
آخرین نظرات
  • ریحانسلام وقت بخیر من دنبال یه رمانم که پیداش نمیکنم دختر قصه وارد یه کتابخانه میشه ک...
  • ستایش گودرزیسلام میشه لطفا یک نفر به من جواب بده انجمن پاک شده؟...
  • adminسلام همه نظرات برای نویسنده قابل احترامن. تایید شده....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سایت اصلی نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.