علیسان پسر حاجی مغرور و عیاشی که وقتش و با دخترای دور و برش میگذرونه و برای به دست اوردن ازادی های بیشتر برخلاف میل بابا حاجیش از خونه زده بیرون، خانواده اش برای برگردوندنش کارای زیادی انجام میدن، مثل ترتیب دادن یه ازدواج اجباری…
جانا دختر شر و شیطون سرخوشی که توی یه گراند هتل بزرگ کار میکنه لامصب زبونش هم از بس درازه تشبیه رفیقاش به اتوبان تهران قم تشبیهش کردن حالا از شانسش در حالی که داره کار میکنه و میرقصه با آهنگ جوادی به صاحب جدید هتل که بسیارغ جدی و خشک هست برخورد میکنه و با چرخ سفارشات زیرش میگیره باید ببینیم که معین صاحب جدید هتل میتونه با زبون دراز جانا کنار بیاد یا دستور میده شبونه تو خواب خفش کنن…
خب خب خب…داستان درمورد دختر باحالیه که سه تا
دوست داره هم جنس و رنگ خودش
ازدواج ممنوعیای ما همین طور که از اسمش معلومه
از ازدواج فرار میکنن و دم در تله نمی دهند
خب……..دوست دارید بدونید بالاخره بخت این ازدواج
ممنوعی ها باز میشه یانه؟؟؟
اصلا ازدواج میکنن یا هم چنان ترشیدن رو بر ازدواج ترجیح میدن؟؟؟
میدوونم خیلی کنجکاو شدید بدونید چه خبره پس با
من همراه باشید تا لحظات شاد و خاطراتی به یادموندنی رو باهم رغم بزنیم
دانلود رمان ازدواج ممنوع نودهشتیا
نام رمان: شکسته تر از انار
ژانر رمان:عاشقانه
نویسنده: راضیه عباسی
دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت و بربال فرشته ای نشست. فرشته گل انار را آورد و روی درختی در باغی روستایی نشاند. گل انار از فرشته پرسید: کی می رسیم؟
نام رمان: آشپز باشی
نویسنده: فاطمه باصری
ژانر: عاشقانه
لاله زن مطلقهایه که برای اولین بار و به پیشنهاد خواهرش پا به یک مهمونی ممنوعه میذاره و برای اولین بار مشروب میخوره و مست میکنه… طوری که وقتی صبح بیدار میشه خودشو کنار مردی میبینه که نمیدونه کیه و چهطور باهاش اومده به تخت… مردی به نام امیرحسین بردبار که…
نام رمان: بوسه بر گیسوی یار
نویسنده: شیرین نور نژاد
ژانر: عاشقانه
دو همسایه با دو دنیا و عقیده ی متفاوت! یک دختر امروزی و باکلاس که زندگیش نظم خاصی دارد و یک پسر لات و ناخلف که کفتربازی یکی از تفریحات اوست! امااا هردو به یک چیزی معتقد هستند، اینکه میتوانند آن یکی را به زانو دربیاروند!! و از خونه ای که حق خودشان میدانند فراری بدهند، سر کینه و لجبازی باهم ازدواج میکنند! هیچکدوم قصد کوتاه آمدن ندارند و هر راهی را امتحان میکنند تا طرف مقابل کم بیاورد اما …