سایت اصلی نودهشتیا
نودهشتیا مرجع جامع از بهترین رمان های ایرانی
دانلود رمان بوسه بر گیسوی یار

دانلود رمان بوسه بر گیسوی یار

نام رمان: بوسه بر گیسوی یار

نویسنده: شیرین نور نژاد

ژانر: عاشقانه

خلاصه رمان بوسه بر گیسوی یار:

دو همسایه با دو دنیا و عقیده ی متفاوت! یک دختر امروزی و باکلاس که زندگیش نظم خاصی دارد و یک پسر لات و ناخلف که کفتربازی یکی از تفریحات اوست! امااا هردو به یک چیزی معتقد هستند، اینکه میتوانند آن یکی را به زانو دربیاروند!! و از خونه ای که حق خودشان میدانند فراری بدهند، سر کینه و لجبازی باهم ازدواج میکنند! هیچکدوم قصد کوتاه آمدن ندارند و هر راهی را امتحان میکنند تا طرف مقابل کم بیاورد اما …

پیشنهاد نودهشتیا:

دانلود رمان افگار از ف.میری بصورت PDF

دانلود رمان ماهلین از رویا احمدیان بصورت PDF

بخشی از دانلود رمان بوسه بر گیسوی یار:

لحظه ای سکوت میشود. بابا با لبخند میگوید:
-آره البرز جان زحمت نمیدیم…
بابا به تعارف برداشت میکند و من…به دنبال جواب و عکس العملِ مورد نظری هستم. که با لبخند میگوید:
-تعارف نمیکنم حورا خانوم…جدی گفتم…خوشحال میشم قبول کنی…

نه، دارد خرابتر میشود. ترجیح میدادم مثلا بگوید که “هرطور راحتی” یا چه میدانم میگفت که ” اوکِی” یا یک علائم خاص تری از خود نشان میداد که من را به سمت همان البرزِ جذابِ دو سال قبل پرت میکرد.
-پس شما چی؟!
چند ثانیه ای در سکوت نگاهم میکند و عجب نگاهی! خودت را جمع کن مَرد، عشقولانه هایت را کجایم جای دهم؟!
-به فکرِ من نباش…من برنامه های دیگه ای واسه خودم دارم.

رمان جدید

خاص گفت…لعنتی خیلی خاص! بعد از ثانیه ای سکوت که در جمع حکمفرما میشود، وحید یکی محکم به شانه ی البرز میزند و مزه پرانی میکند:
-البرز برنامه داری؟ داشتیم؟ داداش یه بوهایی میاد از این برنامه هات…خبریه؟
سپس نگاه گوشه ای پر منظوری به من میکند. لال شی الهی وحید! چه نگاه مسخره ای هم دارد با آن خنده اش.

البرز با خنده ی شرمزده ای، نگاهی حواله ی من میکند.
-بماند به وقتش…
آه بُت از وسط دارد جر میخورد و لعنتی انقدر اینطوری نباش! اخم و نگاه مغرورت چه شد پس؟! تف به این شانس.
حالا دیگر سوره و وحید مگر بیخیال میشوند؟! سوژه دستشان افتاده و فکر میکنند که من هم کشته مُرده ی همین امشب و این البرز بودم. کشته مرده که بودم، قبل از رونمایی از البرزِ جدید. حالا یک جوری شد برایم و نمیدانم چرا!

-نه انگار جدی جدی یه خبراییه…
سوره دنباله ی حرف وحید را میگیرد:
-خیر باشه ایشالا…
قیافه ام کاملا درهم میشود و چشم غره ای به سوره میروم. البرز با خنده ی مردانه ی بسیار متینی رو به من میگوید:
-حورا خانوم یه منتی سرِ ما بذار و این خونه رو از ما قبول کن…

جذابیتش افول کرد. ماتم میگیرم و ناله کنان سر بالا می اندازم:
-نه!
از حرکتم جا میخورد. و خنده ی متعجبش نشان میدهد که بدش نیامده! اما من ناله ام از سرِ ماتم است واقعا. میخواهد چیز دیگری بگوید که به مامان نگاه میکنم:
-ماماااان؟

اگر شما نویسنده رمان هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

  • اشتراک گذاری
لینک های دانلود
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

هشت + چهارده =

درباره سایت
نودهشتیا یک کتابخانه مجازی برای دانلود بهترین رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی بصورت pdf است. در این سایت امکان دانلود رایگان تمامی رمان های جدید و قدیمی برایتان فراهم آمده است. برای دسترسی به رمان های مورد علاقه تان در دسته بندی موجود سایت، بر دسته مورد علاقه خود را(مثلا رمان عاشقانه یا پلیسی یا...) کلیک کنید تا هزاران رمان در ژانر مورد نظرتان در اختیارتان قرار گیرد! با نظرات خود از رمان های مورد علاقتان حمایت کنید.
آخرین نظرات
  • ریحانسلام وقت بخیر من دنبال یه رمانم که پیداش نمیکنم دختر قصه وارد یه کتابخانه میشه ک...
  • ستایش گودرزیسلام میشه لطفا یک نفر به من جواب بده انجمن پاک شده؟...
  • adminسلام همه نظرات برای نویسنده قابل احترامن. تایید شده....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سایت اصلی نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.