دانلود رمان عنکبوت
مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید میشود و با پیدا شدن جنازهاش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه میگذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی میشوند برای باز کردن معماهای عنکبوت…
جاده جنگلی منتهی به شاه راه اصلی پر بود از صدای خنده های تیم کوهنوردی، آخرین قدم های کوه پیمایی بود و بعدش می رسیدند به جاده اصلی و از آنجا تا پارکینگ ماشین ها راه زیادی نمانده بود
دختری وقت پایین آمدن با خنده جیغی کشید و به کوله پشتی پسر جلویی چنگ زد، هر دو پخش زمین شدند و صدای خنده تیم هفت نفره شان به هوا رفت، لیدر تیم از جلوی دسته تشر زد
بسه دیگه، از برنامه عقبیم، جمع وجور کنید زودتر برسیم پایین … دختر در حالی که به سختی سعی داشت بایستد، با خنده جواب داد: بداخلاق نباش عرفان … آدم ازت می ترسه
عرفان بدون جواب به حرف او، رو به بقیه گفت: من برای کسی مکث نمی کنم … اما اگه بخواید به این بی نظمی ادامه بدید، دیگه باهاتون برنامه نمی ریزم … دختر اخم کرد، اما دوستش وقت گذشتن از کنار او به بازویش زد و گفت:
بریم، دیر شد … دختر لباسش را تکاند … حالا تقریبا آخرین نفر بود … همنوردی وقتی از کنار او عبور می کرد، با جدیت گفت: جدا می افتی مکث نکن و رفت … دختر اخم کرد … هم خسته بود و هم از اخم و غرغر بقیه دل خوشی نداشت.
راه افتاد، اما با شنیدن صدای خش خشی میان بوته ها، بی اراده مکث کرد … به طرف بوته ها رفت و با عصای کوه نوردی اش کمی آنها را کنار زد … سگی ول گرد عوعویی کرد …
اگر شما نویسنده رمان هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید میتوانید درخواست حذف ارسال کنید.
[…] دانلود رمان عنکبوت از آزیتا خیری بصورت PDF […]