دانلود رمان طهران 55
در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده،
نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل
احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز هم روش های سنتی توی همه چیز دارن و پدربزرگش،خلیل،
رازی پیش جهانگیر احمری داره که نوا رو کنجکاو کرده
گوینده ی رادیو همچنان مشغول اطلاع رسانی وضعیت افزایش دما در روزهای آینده بود.
دم عمیقی از هوای گرم داخل تاکسی گرفت و برای بار دهم از لحظه ای
که سوار شده بود، درخواست کولر کرد. راننده همچون دفعات قبل، در
جواب درخواستش، شیشه ها را پایین کشید و بیتوجه به راهش ادامه
داد؛ انگار شنیدن این حرف برایش روتین شده بود که اهمیتی به دوباره
شنیدنش، نمیداد. کلافه از بی توجهی او مقنعه اش را از تن فاصله داد تا باد پیچیده در ماشین کمی خنکش کند.
راننده از آینه به او نگاه کرد و پرسید: تنهایی میخوای بری اونجا آبجی؟!
سر تکان داد و کوتاه و بی حوصله لب زد: بله.
مرد، بادی در غبغب انداخت: خوبیت نداره یه خانم به شکل و شمایل
شما تنها بخواد بره اینجور جاها خواهرم. کاش یه آقا همراهت میاوردی.
با تمام شدن جملهاش، نگاه دوباره ای از آینه به او انداخت و با دیدن
اخمهای درهمش اصلاح کرد حرفش را: البته به من ربطی نداره، اما این دور
و ور کلا کارا مردونه است. واسه همین گفتم که بهتر بود بسپاریدش به آقاتون..
[…] دانلود رمان طهران 55 اثر مینا شوکتی بصورت PDF […]