دانلود رمان
هم اکنون یک رمان پیشنهادی برای مخاطبان همیشه فعال نودهشتیا داستان بنیامین بدیع، سرگردان تر از این حرفهاست که بتواند برای زندگیش تصمیم درستی بگیرد، همه چیز گره خورده، همه چیز گم شده، هویتش ، اسمش ، زندگیش، به بن بست رسیدن ساده تر از به مقصد رسیدن است!
رمان ویلان نودهشتیا
چشمهایش را چند ثانیه بست و باز کرد ، مطمئن نبود که میتواند اعصابش را کنترل کند ،با این حال دستش را به دستگیره ی درب اتومبیل گرفت و پیاده شد … پیرمرد با ان ژست طلبکار جوری جلوی در ایستاده بود که بنیامین با خودش فکر کرد قفل فرمان مشکی زیر صندلی را دست چپش بگیرد یا راست؟! پوفی کرد ، با پاشنه ی پا درب را بست … کوچه ی عریض را با چند قدم کوتاه طی کرد .
حالا رو به رویش ایستاده بود … نفسش بوی سیگار می داد ، یقه اش هم مثل همیشه کیپ بود . البته میخواست مطمئن شود مبادا هم سایه ای راپورتش را بدهد که ، مهندس البرز ، شبها وقتی در کوچه سیگاری دود میکند ، یقه بلند نمی پوشد! خواست متاسف شود اما نشد … به زور سالم کرد … مهندس البرز به زحمت سری تکان داد و پرسید : از این ورا عالیجناب … دستور بدم گوسفند سر بزنن برات جناب بدیع !
نیشخندی به لحن نچندان دلچسبش زد و بی پرده سراغ اصل مطلب رفت و گفت : اومدم دنبال رهام ! مهندس البرز دست چپش را بالا اورد ، با دیدن عقربه های ساعت ،ابرویی بالا انداخت و گفت : فکر کنم دو ساعتی زود اومدی ! خواست راند دوم را اجرا کند که ، در خانه باز شد ، اناهیتا دست رهام را گرفته بود …
پ.ن: برای دانلود جدید ترین و بهترین رمان های ایرانی همواره نودهشتیا رو دنبال کنید تا با سوپرایز های جدید خوشحالتون کنیم.