دانلود رمان همکارم میشی نودهشتیا
رمان همکارم میشی
نام رمان :همکارم میشی؟
تعداد :۸۳۱
ژانر :طنز
نویسنده: ستاره چشمک زن
ساتی به همراه آباجی ۵ ساله اش تو محله فقیر نشین کرج زندگی می کنه و پدر و مادرش فوت کردند ، اون برای
کسب روزی دست به دزدی می زنه ، هیچ شغلی براش نیست ، اگر هم بود پر از گرفتاری بود و دارایی می خواد ، از هراس اینکه نکنه یه وقت گیر بیفته و خواهرش تنها شه دستبردهای بزرگ و پر از خطر رو کنار می ذاره و میفته به دله دزدی ، دکتر هاویار مهدوی بنا به انگیزه ای پا به این محل می ذاره و تلاش می کنه که به ساتی نزدیک بشه و شاید یجورایی کمکش کنه ، حس صمیمیتی که ساتی ناخودآگاه در برابر …
ـ آخــــخ سخندون اگه جلو چشام بودي جيگرت و در مياوردم بچه. اين سطل جلوي پله ها چي کار مي کنه؟!آآآآي نمي تونم حتي پام و بيارم پايين. اينجوري لنگ در هوا موندم هر کي ببينه به عقل نداشته ام شک مي کنه. آآآيــي.
به خودم اومدم. خجالت بکش ساتـــي. چرا مثل زناي سوسول آه و ناله راه انداختي؟!
ـ بابا نه صفحه کلاجي برامون مونده نه ديسکي… خجالت باس بياد مارو بِکِشه…
به هر زوري بود بلند شدم و دست به کمر در حالي که از ضعف لگنم مي ناليدم رفتم سرِ حوض. عجب روزيه از صبح با اين اتفاقات و بد شانسي ها تر زده شده تو زندگيم. دو مشت آب پاشيدم رو صورتم تا جيگرم حال بياد. اي تف به ذاتِ پدرِ بد ذاتت روزگار از بوق سگ دارم جون ميدم ملت گرگ شدن، چارچنگولي چِسبيدن به کيفاشون.
ـ تقصير توام هست آخه يه جو عقل تو اون کل? شلغم شکلت نيست. کدوم آدمِ پولداري سُوارِ اتوبوس ميشه؟